۱۳۹۳ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

ناسیونالیسم کرد، ناسیونالیسم اوکراینی





شاید برای هر کسی این سوال مطرح باشد که ناسیونالیسم کرد چه ربطی به ناسیونالیسم از نوع اوکراینی آن دارد و اصولا آیا وجهه تشابه و یا تمایزی مابین احزاب و نیروهای ناسیونالیست در کردستان، اوکراین و یا هر نقطه دیگر می تواند وجود داشته باشد؟ در این نوشته کوتاه تا حدودی به وجه تشابه و تمایزات و نقش نیروهای ناسیونالیست قومی و علت وجودی آنها مختصر اشاره میکنم.

مقدمه
 امروز دیگر آرمانهای ناسیونالیسم در اشکال کلاسیک آن موضوعیت خود را از دست داده است و با توجه به روند تاریخی و اوج و گسترش مبارزات رادیکال اجتماعی و عرض اندام جنبش کارگری، قوم پرستی جای آنرا گرفته است که تنها چشم اندازش امید بستن به شکافهای منطقه ای است. نقد و بررسی افق، سیاست و آرمانهای به تاریخ سپرده شده ناسیونالیسم از هر نوع آن و در شرایط امروز تحولات سیاسی در دنیا، موضوعات مهمی هستند که لازم است این ویروس خفته همچنان مورد نقد قرار بگیرد. نیروها، احزاب و جریانات بنام ناسیونالیست و قوم پرست چه در کردستان یا در اوکراین و یا درهر جای دیگر که باشند، ناچارند برای سهم خواهی و رسیدن بقدرتی که شانس دست یابی به آنرا نداشته اند، افق و سیاستهای به بن بست رسیده خود را در ایجاد تفرقه در میان مردم منتسب به ملیتهای دیگر، نسل کشی و به قهقرا بردن کل مدنیت جامعه بنمایش بگذارند. این وجه اشتراک پدیده ناسیونالیسم و قوم پرستی است که بر بستر اوضاع و شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در هر جغرافیایی، در اشکال متناسب با آن منطقه ظاهر می شوند. این یکی از شاخص ترین وجه اشتراک در میان مدلهای مختلف این گرایش مخرب است.

یک توضیح
در شماره قبلی نشریه ایسکرا 721 مطلبی تحت عنوان "بحران اوکراین یا جدال غرب و روسیه" از محمد آسنگران بچاپ رسیده بود که وقایع و روند اوضاع سیاسی در اوکراین را که بر بستر آن گرایشات مختلف نه بر اساس بن بست و بحران سرمایه داری، تحولات سیاسی در جهان و تاثیر آن بر تحرکات اعتراضی و انقلابی مردم اوکراین بلکه این تحولات را در چهارچوب رقابت مابین غرب و روسیه ارزیابی می کرد. این بررسی و تحلیل از اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از اوکراین از نظر من تحلیلی سطحی نگرانه از روند اوضاع در اوکراین است که شاید در جای دیگری بشود مفصل تر در مورد آن اظهار نظر کرد. همینقدر بگویم که رقابتهای کنونی جلو صحنه در اوضاع اوکراین مابین غرب و روسیه و نیروهایی که هر یک در هر دو سوی این دو جبهه صف کشیده اند نه علت اصلی تحولات و وقایع اوکراین بلکه معلول اوضاع جهانی، در بن بست و بحران قرار گرفتن سرمایه داری مدل واحد غرب و روسیه و عدم پذیرش این اوضاع در پایین از جانب مردم است. اینکه نیروها و جریانات فاشیست، راسیست و ناسیونالیست در اوضاع و شرایط امروز اوکراین مثل قارچ سر برآورده و میداندار شده اند، نه از سر رقابتهای غرب و روسیه بلکه ناشی از عدم وجود نیرو و جریانی چپ، رادیکال، اجتماعی، کارگری و کمونیستی است که این نیروها و دیگر جریانات مخرب بحال مردم حضور بهم رسانیده اند که در روند اوضاع و در سطح دیگری با پدیدار شدن رقابت مابین مدلهای غرب و روسیه، این نیروها میدان را برای عربده کشی های خود مهیا دیده اند.

حرکت اولیه مردم در اوکراین علیه وضع موجود و علیه هر دو مدل حاکم چه طرفدار غرب و چه طرفدار روسیه در اوکراین بود که از قبل هر دوی این مدلها امتحان خود را پس داده بودند. از سوی دیگرشروع هیچ انقلاب و هیچ حرکت متحول کننده ای را نمی توان با نتایج آن توضیح داد. اگر امروز این نیروها صحنه گردان اوضاع سیاسی اوکراین شده اند هیچ چیز حقانیت حرکت مردم برای تحول و دست زدن به انقلاب را نمی تواند زیر سوال ببرد. شکست هیچ انقلابی را هم از سر نتایج آن نمی توان ارزیابی کرد. مثلا بقدرت رسیدن خمینی و جمهوری اسلامی را انسانهای دخیل در آن انقلاب و هیچ تاریخ نگار منصفی به پای رد و نفی انقلاب 57 نمی نویسد. همانگونه که انقلاب 57 بطور مادی و واقعی محق و مشروع بود، حرکت انقلابی مردم در اوکراین، مصر و تونس هم محق و مشروع بود. بخاطر اینکه مردم برای دست یابی به یک زندگی بهتر و شایسته انسان امروز به خیابانها آمدند. اما در مراحل بعدی اگر در ایران 57 جمهوری اسلامی انقلاب مردم را با کمک دول غربی قاپید و یا در مصر و تونس تلاش کردند با کنار زدن مبارک و بن علی سیستم را دست نخورده سر جای خود نگه دارند و یا در اوکراین غرب و روسیه و دیگر جریانات فاشیست، و ناسیونالیست قومی بازیگر میدان شده اند، ذره ای از حقانیت حرکت اولیه مردم برای دگرگونی در اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شان نمی کاهد. استارت شروع آنچه که در اوکراین زده شد برای پس زدن فساد و سیستم حاکم بر مردم اوکراین و علیه وضع موجود بود نه رقابت مابین غرب و روسیه. رقابت غرب و روسیه در سطوح بعدی است که وارد پروسه این تحولات می شود. در حال حاضر با تقسیم بندی جغرافیایی اوکراین مابین غرب و روسیه آنچه که روشن و مسلم است این کشاکش ادامه خواهد داشت. با این توضیح کوتاه و مختصر برمی گردم به نقش و جایگاه ناسیونالیسم و مدلهای مختلف آن در کردستان و اوکراین و وجه تشابهات و تمایزات آنان در دوره کنونی.

پروسه تاریخی
حکومتهای ملی - مرکزی فعلی در یک دوره تاریخی معین و بر بستر اوضاع و احوال شرایط جهانی و منطقه ای این اقبال را یافتند که قدرت و حکومت را در دست بگیرند. برای احیا و رونق نظامهای سرمایه داری که مختص به دوران مبارزات ضد استعماری در اشکال کلاسیک اوایل قرن بیستم بود، کشورهای بنام استعمارگر هر یک مناطقی از جهان را تحت سیطره خود داشتند و این بخت و قرعه به نام نیروهای ناسیونالیست و ملی که منافع اقتصادی خودی و طبقه معینی را نمایندگی می کردند در آمد. روند تاریخی تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این ضرورت را ایجاب می کرد که نیروها و جریانات ملی و محلی برای کسب استقلال از دول استعمارگر دولتهای خودی تشکیل دهند و وظیفه غارت "سرمایه های ملی" توسط استعمارگران را اینبار خود بر عهده بگیرند. بعنوان یک ضرورت تاریخی در آن دوران در اکثر قریب به اتفاق این مناطق در دنیا ساختارهای محلی و منطقه ای شکل گرفتند. این روند تنها به قد و قواره این تاریخ معین دوخته شده بود و در جریان پروسه سریع تحولات جهانی، اوضاع اقتصادی، سیاسی، رشد و گسترش مبارزه طبقاتی و اجتماعی در جوامع مختلف، امروز دیگر برای ناسیونالیسم بخت برگشته دوره حاضراین آرزو به تاریخ پیوسته است مگر اینکه در مواردی تحولات سیاسی معینی و بر بستر شرایطی مشخص سبب شود که این نیرو یا نیروهایی از این جریانات بر بستر معادلات، رقابتها و شکافهای منطقه ای بقدرت پرتاپ شوند. حاکمیت احزاب ناسیونالیست عشیره ای در کردستان عراق یکی از این نمونه ها است. باندها و دسته جاتی که امروز در اوکراین نقش آفرینی می کنند نیز نمونه دیگری از این سناریو هستند که سر سوزنی به منافع و خواستهای مدرن و متمدنانه مردم و اعتراضاتشان برای یک زندگی شایسته انسان امروز ربطی ندارد.

شیفت ناسیونالیسم به قوم پرستی
شاید این سوال مطرح شود که اگر این روند تاریخا دورانش بسر رسیده است پس چرا هنوز احزاب، نیروها و جریانات ناسیونالیست همچنان داعیه حکومت یا داشتن مناطقی در حیطه نفوذ خود را دارند و برایش می جنگند؟. یکی از عوامل اصلی تحرک امروزناسیونالیسم در شکل قوم پرستی آن بر می گردد به سیاست و عملکرد حکومتهای مرکزی در قبال مردم منتسب به ملیتهای دیگر در سراسر کشور. کردستان ایران یکی از این نمونه ها است. این سیاستها تاریخا با تبعیض، ستم و نابرابری علیه ساکنین مردم آن کشور که به ملیتهای مختلفی منتسب شده اند همراه بوده است. ناسیونالیسم کرد امروز با شعار استقلال و آزادی نمی تواند قد علم کند و بنوبه خود کشوری را خارج از قدرت و اراده حکومت مرکزی طلب و یا ایجاد نماید. اما بر بستر تبعیض و نابرابریهایی که حکومت در مرکز اعمال می کند ناسیونالیسم قومی و دیگر جریانات مرتجع خود را تغذیه می کنند. ستم دستگاه حکومت مرکزی بهانه خوبی برای بقا و تغذیه چنین جریانی است که در شرایط و اوضاع امروز اقلا سهم خود را بگیرد. این سهم خواهی یعنی داشتن شرایط و موقعیتی مستقل از دولت مرکزی و بنا به امکان در اشکال، مستقل تر، یا فدرال و خودمختار و غیره . همانطور که بالاتر اشاره شد در کردستان عراق بر بستر جنگ خلیج و حمله نظامی آمریکا به عراق در مقطع فروپاشی بلوک شرق و در معادلات منطقه ای، این قرعه بنام ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق در آمد و در شکل و شمایل امروز دارد حکومت می کند و احزاب و نیروهای تشکیل دهنده حکومت محلی در آنجا اکنون دیگر احساس می کنند سری در میان سرها دارند. با این تفاوت که ستم و نابرابری اعمال شده پیشین توسط حکومت بعث صدام حسین جا عوض کرده و امروز این وظیفه در همه ابعاد زندگی مردم توسط حکومت اقلیم کردستان نسبت به مردم کردستان عراق  دارد اعمال می شود.

پرتاب قوم پرستان به هرم قدرت
در اوکراین و بربستر آنچه که در مقدمه این نوشته اشاره شد با توجه به اوضاع بحران زای اقتصادی معادلات جهانی و منطقه ای، تاریخچه، ساختار و متعاقب آن کشاکشهای غرب و روسیه و بسیاری مولفه های دیگراز بالا و با مهندسی افکار از سوی روسیه و بنام "رای گیری از مردم" محدوده ای  با اعلام استقلال از اوکراین یعنی کریمه ایجاد شد. این اتفاق نه ربطی به مبارزات ضد استعماری برای کشوری مستقل در تاریخ دهه های گذشته دارد و نه ربطی به خواست و آرزوهای مردم اوکراین که برای  یک زندگی بهتر دست به حرکتی انقلابی زدند دارد. اینجا هم نیروهای ناسیونالیست، و حتی راسیست و فاشیست که بند نافشان به افق و آرمانهای ناسیونالیست اوکراینی وصل است و از یک آبشخور تغذیه می کنند، فرصت را غنیمت شمرده و در عدم حضور نیرویی چپ، کمونیست و کارگری که بتواند خواست و آرزوهای کارگران و کل جامعه را نمایندگی کند فعلا میداندار شده اند. روند این دست از اتفاقات چه در کردستان عراق در بیش از بیست سال قبل تا به امروز، چه در یوگوسلاوی و امروز در اوکراین یا هر جای دیگر دنیا که به سوی قدرت پرتاب شده اند، وظایف مهم و خطیری را در مقابل احزاب و نیروهای چپ و کمونیست در کردستان ایران قرار می دهد. اگر قرار باشد چپ و کمونیسم از این رویدادها درسی بگیرد این است که نباید بگذارد در اوضاع و تحولات پیش رو در ایران این سناریوها بوقوع بپیوندد.

کردستان ایران
شرایط و اوضاع سیاسی کردستان ایران با توجه به تقلاهای ناسیونالیسم کرد برای سهم خواهی از قدرت و به گفته رهبران حزب دمکرات کردستان که برای داشتن خاک و مرز و در صورتیکه حاکیت چند روستا در اختیارشان قرار داده شود و حاضرند مجازات اعدام و دیکتاتوری را هم علیه مردم کردستان ایران اعمال کنند، بسیار متفاوت تر از شرایط و اوضاع اکراین و کردستان عراق و مناطق دیگر است.
چپ در کردستان ایران پیشینه  قوی دارد. این چپ در مقطع قیام و انقلاب 57 جریان مذهبی و ارتجاعی مکتب قرآن را در سوراخ کرد. چپ و کمونیسم در کردستان تاریخا در مقابل حزب دمکرات کردستان ایران وزنه قابل ملاحظه ای بوده است. کومه له و حزب کمونیست ایران در آن ایام بعنوان سخنگو و نماینده چپ و آزادیخواهی قادر شد عرصه را هم بر ارتجاع مذهبی محلی مکتب قرآن و هم بر حزب ناسیونالیست کرد یعنی حزب دمکرات کردستان ایران تنگ کند، در آن دوران اولی را از میدان بدر و بشدت حاشیه ای کرد و دومی را زمین گیر و در جریان یک جنگ تحمیل شده از سوی حزب دمکرات این جریان را از نظر نظامی و سیاسی شکست دهد و ماهیتش را برای مردم کردستان برملا سازد. امروز اما بمراتب چپ اجتماعی و کمونیسم در کردستان قوی تر از گذشته حضور دارد. از سوی دیگر بدلیل رشد و گسترش مبارزات کارگری و فضای چپ و رادیکالی که در جامعه کردستان علیه ارتجاع و علیه افکار عقب مانده نیروهای ناسیونالیست و قومی وجود دارد، آینده تحولات کردستان ایران به راحتی میدان مانور جریانات ناسیونالیست قومی نخواهد بود. قطعا این احزاب و نیروها تلاش خود را برای رسیدن به افق و آرمانهای به بن بست رسیده و دست نیافته شان خواهند کرد. از هم اکنون رسما اعلام کرده اند که برای داشتن خاک و مرز خواهان اعمال دیکتاتوری و برقراری مجازات اعدام هستند اما چپ و کمونیسم اجتماعی، نیروهای کمونیست و حزبی چون حزب کمونیست کارگری در صحنه تحولات آینده سیاسی ایران و کردستان حضور دارند و نه تنها اجازه نخواهند داد که این جریانات جامعه را با تفرقه قومی بخون بکشند بلکه با تقویت و گسترش مبارزات چپ، کارگری و رادیکال اجتماعی مزاحمتها و سنگ اندازی های جریانات و احزاب قومی و ناسیونالیست را ترد و هر چه بیشتر حاشیه ای تر خواهند کرد.
1 آوریل 2014

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر