۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

چند کلمه بیاد گردان شوان

گردان شوان گردانی از کمونیستهای پرشور و انقلابی بودند که  در روز 27 اسفندماه سال 1366، در فاجعه ای دردناك جان باختند. در ادامه جنگ ایران و عراق در یكی از مناطق مرزی نزدیک شهرحلبجه ـ این فاجعه بوقوع پیوست. همكاری نیروهای اتحادیه میهنی، حزب دمکرات کردستان عراق (پارتی) با جمهوری اسلامی در مقابل ارتش جنایتکار عراق و حمله به این منطقه فجایعی رخ داد که در تاریخ کردستان بی سابقه بوده است. حملات وسیع با بسیج ده ها گردان از ارتش و سپاه پاسداران و همکاری جبهه کردستانی از یک طرف و صدام حسین با ارتشی بیرحم از طرف دیگر باعث شد که بیش از پنج هزار نفر در این منطقه قربانی شوند که رفقای گردان شوان هم بخشی از این قربانیان بودند. ارتش عراق با بمباران شیمیایی این مناطق در این جنگ ویرانگر در مقابل حملات نظامی جمهوری اسلامی و جبهه كردستان شامل (اتحادیه میهنی و پارتی)، هزاران كودك، زن و مرد این مناطق را با ریختن صدها تن بمب شیمیایی در فاصله زمانی کمی به شکل هولناكی به هلاكت رساند.
گردانندگان این چرخه جنایت و قتل و کشتارهولناك، صدام حسین، جمهوری اسلامی و با همکاری جبهه کردستانی بودند. عاملین این جنایت یعنی سران رژیم بعث و جمهوری اسلامی باید بجرم جنایت علیه بشریت در دادگاه های بین المللی مورد محاكمه قرار میگرفتند و برای این امر باید تلاش کرد. در این روز و در دل این فاجعه تکاندهنده، یك گردان از كمونیستهای انقلابی در صفوف سازمان كردستان حزب كمونیست ایران ـ كومه له مورد حملات سبعانه و آگاهانه نیروهای رژیم جنایتكار اسلامی قرار گرفتند و جانباختند.
هر سال در گرامیداشت یاد رفقای گردان شوان سازمانها و شاخه های موسوم به كومه له روایات و تعابیر خود را از این رویداد و فاجعه انسانی ارائه میدهند. طنز تلخ تاریخ این است كه به مرور زمان و با انشعابات و وجود سازمان و شاخه های مختلف از کومه له، یاد عزیز جانباختگان گردان شوان وسیله اهداف به اصطلاح سیاسی و مرام و ایدئولوژیك این طیفها قرار میگیرد. و امسال تصاویر این عزیزان كمونیست و انقلابی با پرچم كردستان و ناسیونالیسم در سایتها و صفحات فیس بوك دیده شد. دیدن این تصاویر به اندازه جان باختن آن عزیزان درد ناک است زیرا جان باختن و یاد آن کمونیستهای پرشور و انقلابی را اکنون وجه معامله جریانات ناسیونالیستی کرد کرده اند.
 اینجا قصد وارد شدن و ارزیابی از علل این واقعه و آیا میشد جلو آنرا گرفت ندارم. محمد آسنگران عضو کمیته ناحه سنندج و کمیته منطقه جنوب وقت که مدت زیادی مسئول سیاسی گردان شوان بوده است، پیرامون این مسئله نوشته است من نیازی به تکرار آن نمی بینم. در این شماره ایسكرا نوشته محمد آسنگران مجددا منتشر میشود. اما همه جریانات موسوم به کومه له که سالهاست به کمپ ناسیونالیسم و قوم پرستی گرویده اند در مورد ماجرای گردان شوان وجه مشترک واحدی دارند. وجه اشتراکاتشان درمنتسب کردن این عزیزان به " جنبش ناسیونالیستی و ضد کمونیستی"  که گویا گردان شوان برای آنچه که در افق، اهداف و سنتهای ناسیونالیسم کرد نهفته است به صفوف حزب کمونیست روی آوردند و جانباختند، یک دستکاری و جعل آشکار تاریخ است. قلم فرسایی این طیف معلوم الحال برای پاک کردن تعلق کمونیستی شریفترین کمونیستها برای  تحقق آرمانهای سوسیالیستی، خاک پاشیدن در چشم مردم و کارگران است.
بعنوان کسیکه چه قبل و چه بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران با بسیاری از این عزیزان و صدها جانباخته دیگر در حکا و سازمان كردستان حزب كمونیست ایران (کومه له) همراه و همرزم بوده ام باید بگویم جانباختگان گردان شوان کمونیستهایی بودند که برای تحقق سوسیالیسم به صفوف حزب کمونیست ایران پیوستند. کادرها و اعضایی كه  به اعتبار کمونیست بودن، دفاع از کارگران و زحمتکشان و به اعتبار تلاششان برای تحقق سوسیالیسم در میان مردم وکارگران محبوب و دوست داشتنی بودند و هستند. صدیق کمانگر، فواد مصطفی سلطانی، ایوب نبوی  و دهها کادر و عضو کومه له به اعتبار باورهایشان به کارگر و کمونیسم، به اعتبار نقش و جایگاهشان در مبارزات مردم کردستان، به اعتبار نماینده و سخنگو در شورای شهر سنندج، درمبارزه قاطع علیه جمهوری اسلامی، در پاسخهای دندان شکن نظری، سیاسی، تبلیغی و مسلحانه به جریانات مذهبی مکتب قرآن و ناسیونالیسم و علیه مماشات جویی حزب دمکرات و بلاخره بخاطر تلاش برای تشکیل حزب کمونیست، تبدیل به اعتبار، اتوریته و شخصیتهای محبوب در میان کارگران و زحمتکشان شدند و بر این اساس قابل بررسی و ارزیابی هستند. اعضا و کادرهای جانباخته گردان شوان نیز به همین اعتبار محبوب مردم بودند و هستند. کمونیستهای جانباخته در صفوف کومه له و حکا در آن دوران هیچگونه تعلقی به کاتاگوری ناسیونالیسم و قوم پرستی جریانات ناسیونالیستی و قومپرست ضد کمونیست که امروز به اسم کومه له حرف میزنند ندارند.
متاسفانه سیاست نادرست رهبری وقت سازمان كردستان حزب كمونیست ایران ـ کومه له و تاثیر و نقش سنتهای عقب مانده ناسیونالیستی در این سازمان در رقابت با حزب دمکرات کردستان در منطقه سبب شد که یک واحد نظامی متشکل از شریفترین کمونیستها در یک ماموریت نابجا و غیر ضروری گرفتار نیروهای خونخوار جمهوری اسلامی شوند.

یاد این عزیزان و تمامی جانباختگان راه سوسیالیسم گرامی باد.
19 مارس 2013

۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

با تجمعات اعتراضی کارگران بازداشتی را آزاد کنیم

روزهای گذشته شهر سنندج شاهد بازداشت 5 نفر از اعضا کمیته هماهنگی به نامهای وفا قادری، سید خالد حسینی، علی آزادی، بهزاد فرج الهی و حامد محمودنژاد توسط ماموران امنیتی رژیم اسلامی بود. متعاقب این بازداشتها شریف ساعد پناه از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران و یکی از چهره های محبوب مردم و کارگران، توسط نیروهای اطلاعاتی رژیم بازداشت شد.
قبل از هر چیز آنچه که در رابطه با دستگیری و بازداشت فعالین، چهره ها و شخصیتهای کارگری  در اذهان مردم نقش می بندد این است که این فعالین نه تنها در میان مردم محبوب هستند بلکه از مدافعین پرشور دفاع از حقوق کارگران و کل جامعه هستند و جمهوری اسلامی تحت هیچ عنوانی حق ندارد آنها را بازداشت کند.مظفر صالح نیا بدلیل اعتراض به وجود پدیده کارتن خوابی بازداشت و زندانی می شود، بهنام ابراهیم زاده بخاطر دفاع از حقوق کودک به زندان می افتد، اعضای کمیته هماهنگی بدلیل فراخوان شرکت در دفاع از حقوق زن و در دفاع از حقوق هم طبقه ای های خود دستگیر و روانه بازداشتگاه می شوند. شریف ساعد پناه و بسیاری دیگر از فعالین کارگری در شهرهای کردستان و در سراسر کشور فقط به این خاطر که از کارگر، زن، کودک و در یک کلام از حقوق انسانی دفاع می کنند، توسط قداره بندان یک حکومت بتمام معنا فاشیست و ضد مردمی به زندان افکنده می شوند.
نیازی به این نیست که عمق توحش رژیم اسلامی را برای کسی توضیح داد که جایگاه "جرم" فعالين کارگری چیست. دم و دستگاه این حکومت، زندانها و بازداشتگاهایش برای کسانی ساخته شده است که مدافع پیگیر حقوق انسان هستند، برای کسانی ساخته شده است که خواهان یک زندگی شایسته انسان امروز هستند، برای کسانی ساخته شده است که در دفاع از حرمت، کرامت و شخصیت انسانی و اجتماعی میلیونی مردم فریاد آزادیخواهی و برابری طلبی سر می دهند. جرم این شخصیتهای سرشناس و محبوب برخورداری مردم از یک زندگی انسانی است، جرمشان پایان دادن به فقر و فلاکتی است که حکومت اسلامی به 99 درصد مردم  و طی بیش از سه دهه به جامعه تحمیل کرده است. جرمشان تلاش برای گرفتن دستمزدهای زیر خط فقری است که ماهها پرداخت نشده است. جرمشان خواست و تحقق جامعه ای عاری از  استثمار، بردگی، سرکوب، اعتیاد، بیکاری، تن فروشی، کارتن خوابی، قتل، کشتار، زندان و شکنجه است. فعالین کارگری سخنگویان خواست و مطالبات کارگران و کل جامعه هستند.
جمهوری اسلامی و نهادهای سرکوبگرش با زندانی و بازداشت کردن هر انسان شریفی در مقابل این خواستها عملا و علنا سالهاست نشان داده است که  بجز فراهم کردن یک زندگی سراپا فلاکتبار برای مردم و اثبات ضدیت با هر آنچه که بویی از حق خواهی، حرمت، کرامت و انسانیت دارد چیزی به ارمغان نیاورده است. جامعه میلیونی فقر زده بشدت تشنه رفاه، امنیت، حرمت و برخورداری از یک زندگی انسانی است. این حق طبیعی را بیش از سه دهه است حکومت اسلامی پایمال کرده است. تلاش و تقلاهای سران و کاربدستان حکومت اسلامی برای خفه کردن صدای اعتراض فعالین کارگری بعنوان نمایندگان و سخنگویان مردم، تلاشی برای بقای یک نظام فاسد و پوسیده است. حکومت اسلامی برای بستن هر گونه صدای حق طلبانه ای تمام توان و نیروی سرکوب نظامی خود را بکار می برد بلکه بتواند اندکی به عمر سراپا نکبت و  مملو از فساد اسلامی اش بیافزاید.
این اولین باری نیست که ماموران امنیتی و اطلاعاتی حکومت اسلامی در اوج توحش به منازل فعالین کارگری یورش می برند. سالهاست که این دور تسلسل برای به سکوت کشانیدن صدای اعتراض مردم در جریان است و مردم مبارز شهرهای کردستان با اعتراضات و تجمعات خود موفق شده اند که عزیزان و سخنگویان خود را از چنگال حکومت جنایتکار اسلامی آزاد کنند و پاسخ دندان شکنی به آنها بدهند. مردم نه تنها در جریان  آزادی فعالین کارگری و دیگر فعالین اجتماعی تجارب با ارزشی بدست آورده اند بلکه این اعتراض و مبارزه  اکنون به امر هر روزه شان تبدیل شده است. این تجارب قطعا برای آزادی فعالین بازداشتی روزهای اخیر، باید قدرتمند تر از پیش به میدان بیاید.
جمهوری اسلامی در موقعیت وخیمی قرار گرفته است. زیر ضرب مردم است، اوضاع نظام و کاربدستان دزد، فاسد و جنایتکارش بهم ریخته و به جان هم افتاده اند. در کمین نشتن مردم برای تعین تکلیف نهایی را بو کشیده اند. باید اعتراضات خود را سازمانیافته گسترش دهیم. تجمعات اعتراضی سازمانیافته، گسترده و متحدانه کلید موفقیت برای آزادی فعالین کارگری و عقب نشینی حکومت اسلامی است. بازداشت و زندانی کردن و تحت فشار قرار دادن فعالین کارگری سیاستی است که جمهوری اسلامی برای خفه کردن صدای کل جامعه در پیش گرفته است. سران حکومت اسلامی شیر فهم شده اند که جنبش کارگری ایران در هیچ دوره ای به اندازه امروز چهره های محبوب و شناخته شده نداشته است. از این رو میخواهد همین دستاورد را از جنبش کارگری بگیرد و جامعه را از رهبران و سخنگویان لایق خود محروم کند. نباید اجازه بدهیم که رژیم اسلامی به این اهداف خود برسد. اگر تلاش و مبارزه برای آزادی کارگران زندانی در ابعاد وسیع و اجتماعی شکل نگیرد جمهوری اسلامی بعد از اجرای احکام صادره علیه کارگران دستگیر شده،  تعداد بیشتری را بازداشت و تعرض بیشتر به کارگران را ادامه خواهد داد.  نهادهای جمهوری اسلامی در سنندج و هر کجای دیگر که فعالین کارگری  در آنجا بازداشت و زندانی هستند باید با   با عکس العمل سریع و وسیع مردم و آزادیخواهان مواجه شود در غیر این صورت نه تنها به بهانه های واهی این کارگران را در بازداشت و زندان نگه میدارد، بلکه تمام کارگران و فعالینی که قبلا با قید وثیقه از زندان آزاد شده اند را نیز مجددا یکی پس از دیگری با تهدید و ارعاب به زندان باز خواهد گرداند. ما مردم ما کارگران و تشکلهای کارگری می توانیم این سیاست و تاکتیک رژیم اسلامی را با شکست مواجه کنیم. کارگران و مردم آزادیخواه میتوانند و این قدرت و نیرو را دارند که جمهوری اسلامی را ناچار به عقب نشینی کنند. باید به هر شکل ممکن اعتراض و مبارزه برای آزادی این فعالین کارگری و همه زندانیان سیاسی را گسترش دهیم. بی گمان همه  فعالین و تشکلهای کارگری و مردم آزادیخواه می توانند در یک اقدام مشترک و متحدانه برای آزادی فعالین کارگری دست بکار شوند. قدرت ما در اتحاد و همبستگی ما است.
مردم سنندج همراه فعالین و تشکلهای کارگری و خانواده های آنها بارها موفق شده اند با ادامه اعتراض خود فعالین کارگری را از زندان آزاد کنند. این تجارب موفق اگر درسی داشته و دارد این است که اعتراض و مبارزه برای آزادی فعالین کارگری را باید متحدانه تر و گسترده تر به پیش برد. با صدور قطعنامه، بیانیه و حمایت از کارگران بازداشتی و تجمع مستمر و گسترده در مقابل مراکز دولتی و زندان محل بازداشت این فعالین می توانیم جمهوری اسلامی را ناچار به آزادی آنها بکنیم. قدرت مردم و در راس آنها فعالین و تشکلهای کارگری بیش از آن است که جمهوری اسلامی فکر میکند. باید این قدرت را عملا نشان داد و به سرکوبگران فهماند که دوره قدر قدرتی و رجزخوانی آنها تمام شده است. این اقدامات سرکوبگرانه رژیم نه از سر قدرقدرتی بلکه از سر استیصال و سردرگمی آنها مایه میگیرد.
کارگران میتوانند و جسارت و قدرت این را بارها نشان داده اند که همکاران و هم طبقه ایهای خود را از چنگ سرکوبگران نجات دهند. مردم همچون همیشه خانواده های دستگیرشدگان را می توانند در حلقه محبت خود گرفته و نباید اجازه داد آنها احساس تنهایی کنند. با امضای تومار و تراکت و بیانیه و شرکت در تجمعات اعتراضی و هر شکلی از اعتراض که ممکن و عملی است در جهت تلاش برای آزادی این فعالین کارگری با قدرت و اتحاد باید به میدان آمد. علاوه بر شریف ساعد پناه، وفا قادری، سید خالد حسینی، علی آزادی، بهزاد فرج الهی و حامد محمودنژاد، هم اکنون تعدادی از فعالین کارگری در زندان بسر میبرند برای آزادی کارگران زندانی باید اقدامات متعدد و متنوعی را پیش برد. این اقدامات سالها است که به انحا مختلف از جانب مدافعین حقوق کارگری و انسانی انجام گرفته است. باید به این واقف بود که میتوان و لازم است متحدانه تر به میدان آمد. همه فعالین کارگری و زندانیان سیاسی باید فوری و بدون قید و شرط آزاد شوند. آزادی همه این عزیزان فقط با تلاش و مبارزه پیگیر و متحدانه کارگران و مردم آزادیخواه ممکن است. این را بارها و بارها مردم مبارز در شهرهای کردستان بویژه مردم سنندج نشان داده اند. بارها توانسته ایم سخنگویان و چهره های محبوب و مدافع حقوق انسانی را از چنگ رژیم اسلامی خارج سازیم. با تجمع در مقابل زندان و دیگر نهادهای محل بازداشت فعالین کارگری خواهان آزادی این عزیزان و همه زندانیان سیاسی شویم.            
 12  مارس 2013