۱۳۹۲ اردیبهشت ۶, جمعه

مردان زنانه پوش



حرکت زنان سرخپوش مریوان و حمایت مردان زنانه پوش از آنها سبب شد تعدادی اندک آنرا ناسیونالیستی ارزیابی کنند. قبلا در نوشته ای تحت عنوان "بدون سکه"! در ستایش مردان زنانه پوش، پاسخی به این اظهارات داده ام. اما پاسخ من حامد خاکی را نیز نه وادار به پرداختن به اصل موضوع، بلکه ناچار به موضع گیری علیه حزب کمونیست کارگری کرد. قصد من در این نوشته قانع کردن ایشان و کسانیکه تلاش کردند از حمایت مردان زنانه پوش ناسیونالیسم را استخراج کنند نیست بلکه نشان دادن نگرش، خط ومتدی است که بدرست اینگونه حرکتهای اجتماعی را به خود بی ربط می داند و نسبت به آن بیگانه است.
در هفته گذشته من سه مطلب با عناوین مختلف در این باره نوشته ام و این هم چهارمین مطلب است. در هر کدام از سه مطلب قبلی از زوایای مختلفی به این موضوع اشاره کرده ام. در اولین نوشته که  بتاریخ 18 آوریل یعنی تنها سه روز بعد از واقعه مریوان نوشته بودم، به آنچه که "منتقدین" اقدام حمایت کنندگان را ناسیونالیستی می خوانند پرداخته ام. در پایین قسمتی از این نوشته را که به موضوع مورد بحث و نقد من از ناسیونالیسم مربوط است میاورم.

"در مورد لباس زنانه همینقدراضافه کنم که طیفی با اظهار نظراتشان پوشاندن لباس زنانه کردی بر تن یک مرد در مریوان را توهین به لباس کردی ارزیابی کرده بودند. این طیف از سرعرق ناسیونالیستی و تقدس لباس کردی، علاقمند بودند همچنان سوراخ دعا را گم شده تصور کنند و بجای تعرض به زن ستیزی حکومت اسلامی به قرب و ارج نهادن به لباس زنانه کردی بچسبند. در یک نوشته از این طیف خواندم که گفته بود "دادگاه جمهوری اسلامی در مریوان به لباس کردی بی احترامی کرده است". اما در سراسر این نوشته و در دفاع از لباس کردی، جایی ندیدم که زن ستیزی این رژیم را مورد تعرض قرار داده باشد. تعجب آورهم نیست چرا که در مخیله ناسیونالیسم کرد یا هر نوع دیگری از ناسیونالیسم، زن همان جایگاهی را دارد که در قوانین اسلامی دارا است"
علاقمندان به خواندن این سه مطلب را رجوع میدهم به وبلاگ شخصی ام . این هم لینک هر سه مطلب.




پرداختن به این مسئله تنها در همان حد از نظر من قابل نقد و بررسی بود و بعد از آن جای دیگری این دسته از پیامها قد علم نکرد. قدی هم نداشت تا آنرا علم کند. حامد خاکی چهار مورد را با ذره بین کشف کرده است  و آنرا همچون لباسی گل و گشاد بر تن حمایت کننده گان زنانه پوش کرده تا بلکه اصل حرکت را حاشیه ای کند. برای دست شستن خود در حمایت از این اقدام ابتدا لازم بود آنرا با این بهانه که ناسیونالیستی است آلوده جلوه دهد تا سپس پوپولیسم را هم از نیرویی که ( ما باشیم ) به حمایت از آن پرداخت بیرون بکشد و خیال خود را از هر جهت راحت کند. بخشهای زیادی از نوشته ایشان و پاسخ عباس رضایی پرداختن به این مسئله نیست. رفتن به سراغ مسایلی است که قبلا پاسخ آنها داده شده است. منتها مردان زنانه پوش هم بهانه ای شد تا همچنان حزب کمونیست کارگری مورد حمله این خط قرار گیرد.
ابتدا بگذارید تکلیف این چهار مورد را روشن کنیم بعد به سراغ جنبه های دیگر موضوع خواهیم رفت.
حامد خاکی در میان بیش از 100 عکس  و پیامهای منتشر شده در کنار آنها از مردان زنانه پوش، با ذره بین و انبر به سراغ  چهار مورد از اظهار نظر حمایت کننده گان رفته است تا ثابت کند که اقدام حمایتی آنها ناسیونالیستی است. ایشان با این خط  فکری و برخورد به این مهمترین مسئله اجتماعی روز در این دوره، حرکت حمایت کنندگان از زنان مریوان را دو دستی تقدیم ناسیونالیسم کرد می نماید. با مشاهده همان چهار موردی که خود ایشان به آن اشاره کرده است و برای نشان دادن بی ربطی اش نسبت به کل ماجرا، تنها راهی که پیش پای خودشان گذاشته اند فرار از مهلکه است نه پاسخی سیاسی و اجتماعی از موضع کمونیسم دخالتگر و تاثیر گذار که بتواند  حتی  آن چند نفر را نیز متوجه اشکال گفته هایشان سازد.
نگران و ناراحت است از اینکه حمایت آن صد نفر مورد ستایش من قرار گرفته است چرا که گفته ام حرکتشان جسورانه بوده است. با تاکید دوباره باید گفت که اقدام حمایت کنندگان مرد در پوشیدن لباس زنانه عمیقا جسورانه بوده است. حامد خاکی شاید بهتر از من بداند که در قاموس ناسیونالیسم و اسلام به اندازه هم، لباس زنانه در هر فرم و مدلی در هر منطقه و دیاری مترادف است با فحش و ناسزا.
ایشان با این مشکل دارد که چرا آنرا الک نکرده ام و آن چهار مورد را از این صف بیرون نینداخته ام. اقدام چهار نفر در حمایت از زنان سرخپوش مریوان که لباس زنانه بر تن کرده اند و در کنار عکسشان هم چند جمله در مدح لباس کردی و زن کرد نوشته اند قبل از هر چیز  عمل شان در تقابل گفته هایشان است. كسی كه "ناسیونالیسم" را با پوشیدن لباس كردی، رقصیدن، هلپركه، لذت بردن از آهنگهای كردی، حرف زدن با زبان و لهجه كردی و نوع غذا یكی بداند، براستی كه "ناسیونالیسم" را خوب فهمیده است!.
در نوشته قبلی به این اشاره کرده بودم که ناسیونالیسم را از لباس نمی شود بیرون کشید. ناسیونالیسم افق، آرمان و تفکر معینی است که با لباس مدل غربی زنانه و کت و شلوار و کراوت هم، همان ناسیونالیسم است. جریانات و گرایشات سیاسی معین و شناخته شده در کردستان را با افق و اهدافشان می شود شناخت. نه در هه ل په رکی و نوع رقص محلی و لهجه آواز خواندن در میان مردم.
 ناسیونالیسم ایدئولوژی و افکار طبقه معینی است که افق و اهدافش در ضدیت با انسان قرار دارد. پوشیدن لباس زنانه توسط همین چهار نمونه که سراسر تحلیل و بررسی ایشان  بر آن متکی است  و بر ناسیونالیستی خواندن آن اسرار دارد، در واقع و عملا حرکتشان  نقدی بر فرهنگ و سنت ضد زن ناسیونالیسم کرد نیز هست. در جریان واقعه مریوان و حمایت مردان زنانه پوش، جریانات و نیروهای ناسیونالیستی به دیوار تکیه داده بودند و شرمگینانه از دور نظاره گر ماجرا بودند. نگران بودند از اینکه مبادا مورد تعرض ما و چپ جامعه قرار بگیرند. چپ و رادیکالیسم اجتماعی و سرخ پوش در جامعه قدم پیش گذاشت، در خارج کشور کمپین زنان و مردان آنرا حمایت کردند. در سطح دنیا سر و صدا کرد و فرمانده حکومت ضد زن را به عقب نشینی وادار کرد.
در سنت و فرهنگ ناسیونالیسم کرد به اندازه اسلام، زن و لباس زنانه تاریخا تحقیر شده است و همچنان تحقیر می شود. ضرب المثلهای زیادی در فرهنگ ناسیونالیسم کرد هست. در این فرهنگ اگر مردی در یک نزاع بخواهد طرف مقابل را بترساند یا تهدید کند می گوید: " اگر نتوانم فلان کار را انجام دهم  لباس زنانه به تن می کنم". کسانیکه گوشه ای نشسته اند و پیامهای چند نفر را ناسیونالیستی می خوانند، آنرا سایه بانی برای کل این حمایتها قلمداد می کنند، کسانیکه اقدام حمایت کنندگان و چهار پیام را در کل این اتفاق بدست گرفته و آنرا ناسیونالیستی معرفی می کنند دقیقا دارند ضد زن بودن ناسیونالیسم را کتمان می کنند و افکار، آراء افق و برنامه  ضد زن ناسیونالیسم را از زیر ضرب کنار می کشند. گویا اکنون هم با حمایتشان و پوشیدن لباس زنانه مدافع زنان شده اند!. شما با این خط فکری و با این ادعا که این حمایتها ناسیونالیستی است لطفا توضیح دهید که از کی تا بحال ناسیونالیسم به مدافع زن تبدیل شده است!؟.
 آن چهار نفر حمایت کننده که می گویید پیامهایشان ناسیونالیستی بوده است آیا قبول دارید که لباس زنانه بر تن کردنشان (حتی اگر به اقدام خودشان هم واقف نباشند)  درنقد دیدگاه فکری و ضد زن ناسیونالیسم بوده است یا نه؟. آیا واقعا درک این مسئله ساده، خیلی پیچیده و سخت است؟. نمیتوانید در همان میدیای اجتماعی قدری حوصله کنید و به آنها خاطر نشان سازید که عملکردشان شجاعانه و جسورانه اما پیامشان محدود نگرانه و ناسیونالیستی بوده است. اما بحث بر سر متقاعد ساختن چهار نفر نیست بلکه صحبت از حرکتی اجتماعی است که ابعاد و تاثیرات اجتماعی و ماکرو آن تا به امروز نه تنها چهار نفر بلکه صدها و هزاران انسان را متوجه حقانیت آن ساخته است. واقعه مریوان و حمایتهای گسترده از آن به اندازه هزاران مطلب و مقاله و به اندازه چندین سال نقد ناسیونالیسم، ناسیونالیسم را حاشیه ای و چپ و آزادیخواهی، انسانیت و برابری طلبی را به جلو برد. که متاسفانه شما قادر به دیدن و درک آن نیستید عجیب هم نباید باشد چرا که بنا به اعتراف خودتان ناسیونالیسم را مدافع زنان دارید معرفی می کنید.
فضای جامعه چپ و رادیکال است. اگر فضای چپ و رادیکال در کردستان عراق نبود طالبانی و بارزانی هم همین مجازات را به نرم در کردستان عراق تبدیل می کردند. اگر دستشان بسته است و نمی توانند این کار را بکنند بخاطر این است که چپ و کمونیسم و سکولاریسم و فرهنگ مدرن و پیشرو میدان را ازشان گرفته است. اگر مردان در حمایت از زنان لباس زنانه به تن می کنند قبل از هر چیز ناشی از تعمیق این سنت و فرهنگ مدرن و متاثر از رادیکالیسم و چپ جامعه است. حتی اگر لباسها کردی باشند و چهار نفر هم با همان اظهار نظرهای آغشته به فرهنگ و سنت ناسیونالیستی بخواهند نظرشان را مطرح کنند، همین متاثر از فضای رادیکال، پیشرو و برابری طلبانه جامعه است.سوال این است شما چرا اقدام شجاعانه بقیه را تنها بخاطر اظهار نظر چند نفر که عملکردشان هم علیه ناسیونالیسم است تخطئه می کنید؟. شما حتی تحرکی در حمایت از آنانی که بزعم شما عکسها و پیامهایشان ناسیونالیستی هم نبود از خود نشان ندادید؟. و طبق معمول تخطئه کردید و خانه نشینی را موعظه کردید.
نوشته "منتقد" را من بحساب انتقاد از من یا ما نمیدانم بلکه اشتباه فهمیدن کل دنیا را باید در این خط و سیستم فکری نشان داد. با این متد و خط و بزعم ایشان اگر در جنبش کارگری هم چند نفر کارگر با درک و توان خودشان از منافع کارگران دفاع کنند و چند اظهار نظر را هم به غلط در مجمع عمومی کارگران مطرح کنند، از نظر این خط آن مجمع عمومی اخ است و طبقاتی نیست و نهایتا این طرز فکر به تخطئه مجمع عمومی می رسد. اگر کارگری با نگاه ضعیفی از مسایل مبارزاتی اش اظهار نظری بکند، از نظر این خط و با این درک متافیزیکی و مکانیکی، یا باید او را از بقیه جدا کند یا باید مبارزه و اعتراضش را بایکوت نماید.
طبقه کارگری که توان و رسالت بسیج کل جامعه را پشت سر خودش دارد، در جرگه تحولات عظیم اجتماعی توسط همین خط فکری پیغام بهش داده شد که خر نشود این اتفاقات به او مربوط نیست برود خانه بنشیند.  این خط در هر زمینه ای بر مغز اینها سنگینی می کند. گفتم که تقصیر از حامد خاکی و امثال او نیست بلکه این نوعی درک و خط فکری است که کار دستشان داده است و قادر به دیدن اهمیت و جایگاه عینی و واقعی مسایل طبقاتی و روندهای اجتماعی - سیاسی در جامعه نیستند. جنبش کارگری و اعتراضات اجتماعی مردم، مبارزه و اعتراض خود را در اشکال مختلف بطور عینی و ابژکتیو در دستور خود قرار می دهد در عالم ذهنی و متافیزیکی آنرا استخراج نمی کند.
انسانهای زیادی از حرکت زنان سرخپوش مریوان حمایت کردند. نتیجه این حمایتها به غلط کردن افتادنهای فرمانده نیروی انتظامی بود. عقب نشینی کردند. گفتند دیگر این کارها را تکرار نخواهیم کرد، گفتند دیگر آفتابه به گردن جوانان آویزان نخواهیم کرد و گفتند دیگر کسی را با این روشها به قصد تحقیر مورد بی حرمتی قرار نخواهیم داد. جمهوری اسلامی و فرمانده نیروی انتظامی اش در این نبرد اجتماعی و تعرض زنان و مردان شکست خوردند و عقب نشستند. این یک موفقیت بزرگ برای جنبش زنان بود، این موفقیتی برای زنان سرخ پوش مریوان بود، نتایج و بازتابی متحد کننده در سطح اجتماعی در دفاع از حقوق برابر زن و مرد به همراه داشت، موفقیتی برای مردان زنانه پوش بود که از آن حمایت کردند و بلاخره منبعد هیچ مجرمی را با این روشهای ضد زن آماج حمله قرار نخواهند داد. این درسهای این دوره از این جدال اجتماعی بود که جنبش زنان، چپ، آزادیخواهی و کل جامعه را به شوق و ذوق آورد متاسفانه تنها فیلسوفان مکتب متافیزیک را ذوق زده نکرد. این هم دست ما نبود خود این خط چنین سرنوشت بی ذوق و عقیم شده ای را برای خود رقم زده است.
"منتقدین" متاسفانه با پوپولیستی خواندن کمپین فعالین این عرصه و ناسیونالیستی خواندن گفته های چند نفر از مردان زنانه پوش آنهم برای تخطئه آن، فقط نظاره گر بودند و علیه "پوپولیسمی" که این حرکت را در سطح جهانی مطرح کرد، بجز تکرار مکررات  وظیفه ای جز ناسزا گویی به ما برای خود قایل نبودند.حرکت زنان سرخ پوش مریوان، حمایت مردان زنانه پوش و کمپینی که برای جهانی کردن این اعتراض براه افتاد نشان داد که این خط تا مغز استخوان نسبت به رویدادهای اجتماعی که جامعه را به تحرک، هیجان، ذوق، شوق و تعرض علیه ارتجاع و ناسیونالیسم به میدان می آورد بی ربط و بیگانه است.
اینها اهل جنگیدن در این میدان و میدانهای اجتماعی مشابه نیستند. داوری و ایفای نقش مبصر ومفصر، رسالت همیشگی این خط بوده است. من فکر می کردم که اینها از این سنت خانه نشینی و منزه طلبی فاصله گرفته اند و امیدوار بودم كه به مبارزه بر علیه ارتجاع و رژیم اسلامی می پیوندند. امیدوار بودم كه بهانه های بچه گانه و پوچ نیاورند و آستین بالا بزنند كه ناسیونالیسم و ارتجاع اسلامی را در سوراخ كنند. با این اوصاف  امیدوارم آنچه را كه عباس رضایی و حامد خاكی گفته اند و آن خطی را كه اینها  با توجیهاتشان در ناسیونالیستی خواندن حامیان زنان سرخپوش و برای تخطئه اقدام آنان به نمایش گذاشتند، هیچگاه خط رسمی حزب شان نباشد.
26 آوریل 2013

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

بدون سکه! در ستایش مردان زنانه پوش



در نشریه آزادی زن سه مطلب در مورد واقعه مریوان منتشر شده است. سهیل ترکیه و چیمن دارابی بحق از اقدام زنان مریوان آنگونه که شایسته است دفاع کرده اند. مطلبی هم از عباس رضایی تحت عنوان "آن روی سکه! در حاشیه مردان زنانه پوش" و درهمین مورد در این نشریه چاپ شده که با پرداختن به نوع پوشش آقایان در حمایت از حرکت زنان مریوان، اصل موضوع را که اقدام شجاعانه زنان سرخ پوش مریوان است به حاشیه رانده است. ظاهرا نویسنده برای اینکه مردان فقط لباسهای کردی بتن کرده اند، آنرا حرکتی ناسیونالیستی، ارتجاعی، می توانست مدرن و انسانی باشد و یا اینکه اگر لباس دیگری غیر از لباس محلی زنانه کردی به تن "مجرم" می پوشاندند آقایان از آن حرکت دفاع نمی کردند و غیره، در این نشریه مورد ارزیابی قرار داده است. "عجب تیزبینی شگرفی"!
تعرض نویسنده به مردانی است که طی یک هفته اخیر با جسارت از حقوق برابر زنان و مردان بعنوان انسان برخاستند و از آن دفاع کردند. آنچه را که در این مدت مردان و جوانان از هر گوشه ای در داخل یا خارج در حمایت از زنان سرخ پوش مریوان انجام دادند حرکتی بی نظیر و بی سابقه بود. ناسیونالیستی نبود بخاطر اینکه از حقوق انسانی زن بدفاع برخاستند. در قاموس ناسیونالیسم دفاع از حقوق انسانی زن معنی ندارد.
ناسیونالیسم را از نوع و مدل لباس نمی توان استخراج کرد. ناسیونالیسم تفکر است و مرد یا مردانی که لباس زنانه به تن کنند حال هر نوع و هر مدلی که باشد، برای ناسیونالیسم کسرشان مرد محسوب می شود. بقول خودشان"سبک" است. مرتجعین و ناسیونالیستهای زیادی را می توان معرفی کرد که شیک ترین لباسهای مدل غربی هم به تن می کنند و در مجالس و مذاکرات حضور بهم می رسانند.
مدرن بود چرا که سابقه نداشته است و مدرنیزمش از اینجا مایه می گیرد که با این حرکت، برابری زن و مرد را بزبان امروز و با این روش به تصویر کشید. خوب می بود که منتقد این حرکت توضیحی در رابطه با مدرن نبودن می داد. این واقعه قبلا در جایی از ایران آنهم در مقابل زن ستیزی یک حکومت بشدت ضد زن و مرد سالار اسلامی اتفاق نیافتاده است اگر هم اتفاق افتاده است در دوران حاکمیت ارتجاع اسلامی در چنین ابعادی و در اعتراض به زن ستیزی شاهد آن نبوده ایم.
یا اینکه می گوید:  "این حرکت می توانست انسانی باشد و هر چیز دیگری باشد جز این". بر عکس نظر ایشان پوشیدن لباس زنانه توسط مردان و برای دفاع از حرمت و کرامت زنان در مقابل حکومتی که زن را آدم حساب نمی کند عمیقا انسانی  و دفاع از انسانیت است، دفاع از حرمت همان مرد "مجرم" و امثال او است که احساس نکند با این حرکت زن ستیزانه رژیم اسلامی  تحقیر شده است بلکه او هم بداند که زن بودن قبل از هر چیز یعنی انسان بودن. این سوال را خیلی ساده از همه آن مردانی که لباس زنانه به تن کردند می شود پرسید و سوال کرد که اگر لباس دیگری غیر از لباس محلی زنانه کردی به تن "مجرم" می پوشاندند آیا آقایان از آن حرکت دفاع می کردند ؟. من از طرف همه آن آقایان به نویسنده "منتقد" این اطمینان را می دهم که پاسخ همه آنها مثبت بود. کار سختی نیست همگی آنان را میشود در همین میدیای اجتماعی در مقابل این سوال قرار داد و پاسخ را دریافت کرد چه با لباس زنانه محلی کردی و یا هر لباس دیگری که تن "مجرم " می پوشاندند به حمایت بر می خواستند. اما یادمان باشد که اتفاقی که در مریوان افتاد یک حرکت احتماعی، مدرن، انسانی و در دفاع از حرمت و کرامت انسانی زن بود و به این اعتبار بود که آقایان در حمایت از این مسئله لباس زنانه به تن کردند نه بخاطر نوع لباسی خاص.
نمی شود خیلی صاف و ساده و با تز و تئوری ذهنی و خیالی حرکت این مردان را ناسیونالیستی، غیر مدرن، انسانی نیست و یا ارتجاعی نامید. نویسنده این مطلب فراموش کرده است که ناسیونالیسم کمتر از اسلام در تقابل با زن نیست. کدام جریان ناسیونالیست کرد و غیر کرد و افراد و عناصر آن را می شناسید که بخواهد لباس زنانه بر تن کند و با اسم و تصویر خود از زنان سرخ پوش مریوان آنهم برای دفاع از حرمت و کرامت انسانیشان دفاع کند؟. در سنت و فرهنگ ناسیونالیسم کرد این حرکتها را جزو بی غیرتی مردان نام گذاری کرده اند، به این نوع حرکتها می گوید "ژنانی"، یعنی رفتار زنانه. به مردی که در آشپزخانه به همسرش کمک کند یا رختها را بشوید می گوید "خجالت بکش از کی تا بحال زن شدی؟". در فرهنگ ناسونالیسم کرد اینها  ناسزا به مردی است که چنین کارهایی کرده باشد. از این فرهنگ و سنت به وفور دم دست هست لازم نیست مثالهای زیادی آورد. 
بر سر اینکه "گویا فرد "مجرم" اگر لباسی غیر محلی بر تنش می کردند آقایان اعتراض نداشتند"، اینگونه پیشداوریها هیچ واقعیت عینی و ابژکتیوی را توضیح نمیدهد.
این را باید برسمیت شناخت که اگر این اتفاق در اصفهان، شیراز یا خراسان روی می داد و اگر قرار بود حمایتی از سوی مردها صورت بگیرد بی گمان مردان آن مناطق برای ابراز همبستگی و دفاع از حقوق انسانی زن، لباس آن منطقه را که نرمی معمولی است به تن می کردند. اگر کسی قادر به عمق دیدن این حرکت در مریوان نیست نیازی نیست نوع پوششی که مردان در حمایت از زنان به تن کرده اند را بهانه ای برای ارتجاعی و ناسیونالیستی خواندن همبستگی برابری طلبانه و انسانی مردان قرار دهد. حرکت مردان با لباس زنانه هم مدرن بود و هم انسانی. کسیکه این را نمی تواند درک کند یا از موضوع بی خبراست یا خود را به بی خبری می زند. اگر کسی ادعایی در حمایت از حرکت زنان مریوان دارد بهتر است آن حرکت را مورد حمایت قرار دهد و تقویت کند و بی خود و بی جهت به نوع پوشش حمایت آمیز آقایان گیر ندهد. مسئولانه ترین و منطقی ترین رویه این است که به حمایت کنندگان مرد توصیه و پیشنهاد کند که بخاطر ایجاد همبستگی سراسری و گسترده از این حرکت از پوششهای متنوع و مختلف دیگر هم برای پوشش خود در هر نوع و مدلی استفاده کنند، حکمت، اهمیت و خاصیت آنرا برایشان توضیح دهد و تلاش و جسارت تاکنونی شان را ستایش کند و تصمیم را به خود حمایت کننده گان واگذار کند نه اینکه در مقام داور به "نقد" بپردازد. تلاش برای آزادی زن یعنی  تقویت و حمایت از اینچنین حرکت اجتماعی ای علیه زن ستیزی حکومت اسلامی نظیر آنچه که زیر سر نیزه ارتجاع اسلامی در مریوان اتفاق افتاد و دارد هر روز جان تازه تری می گیرد. متاسفانه رهروان این خط فکری به این زودیها قادر به بریدن بند ناف خود با صاحب این خط که رسالت دیگری جز تخطئه هر گونه حرکت رو به جلو و انقلابی نداشته است نخواهند بود. لااقل کمترین انتظار از نشریه ای که در راه آزادی زن می خواهد قدم بردارد این است که مبلغ چنین مواضع نادرستی در تقابل با همبستگی انسانی مردان با زنان نباشد.
22 آوریل 2013

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

حرکت اعتراضی زنان در مریوان نیازمند حمایتهای سراسری است



حرکت جسورانه و شورانگیز زنان سرخ پوش در اعتراض به فرهنگ و سنت برگرفته از اسلام، قرآن و قوانین اسلامی رژیم در مریوان نیازمند حمایتهای گسترده تری در شهرهای مختلف ایران است. این حرکت تا کنون توانسته است، نمایندگان مجلس و برخی نهادهای حکومت را وادار به سرزنش کردن این اقدام قاضی مریوان بکند که این خود ناشی از ترس و وحشت آنها از گسترش این اعتراضات است. این را مردم و زنان سرخ پوش مریوان بهشان تحمیل کردند.

اکنون این زمزمه بگوش می رسد که گویا دادگاه قرار است از مردم و بویژه از زنان عذرخواهی کند و این یعنی تعرض ما به زن ستیزی اسلامی و ناچار کردن سیستم زن ستیز به عقب نشینی. می توان در این شرایط که به غلط کردیم افتاده اند باید بیشتر از اینها به عقب نشینی وادارشان کنیم.

در ماههای گذشته وعلیه احکام اعدام زانیار و لقمان مرادی، شهر مریوان دست به اعتصابی جانانه برای آزادی لقمان و زانیار زد. پدیده اعتصاب عمومی در مریوان، سنندج و شهرهای کردستان سنتی جا افتاده است. اکنون و در ارتباط با این مسئله در میان مردم معترض بر سر این گزینه هم این زمزمه بگوش می رسد و این خود نیز اقدامی بسیار مهم در دفاع از حرمت و کرامت انسانی شهرواندان است و در صورت عملی شدن آن، گامهایی جنبش دفاع از حقوق زنان را بجلو خواهد برد که قابل بازپس گیری نخواهد بود.

از سوی دیگر کمپین دفاع از زنان سرخ پوش مریوان نیز فعالیتهایی را برای همبستگی با زنان مریوان و  افشای قوانین و سیاستهای زن ستیزانه حکومت اسلامی در خارج از کشور در دستور کار خود گذاشته است که بنوبه خود در هر چه گسترده تر کردن آن در داخل کشور مهم و بسیار موثر خواهد بود. این کمپین روز شنبه 27 آوریل را بعنوان روز جهانی ابرازهمبستگی بین المللی با زنان و مردم مریوان اعلام کرده است.

علاوه بر اینها در چند روز گذشته و در حمایت از مردم و زنان سرخ پوش مریوان و علیه قوانین و اعمال زن ستیزانه جمهوری اسلامی بسیاری از مردان و جوانان برابری طلب و مدافع حقوق زن با پوشیدن لباس زنانه پاسخ دندان شکنی به جانیان حاکم بر ایران دادند. این عزیزان تلاش شایسته و قابل ارجی را از خود نشان دادند که من به همه این انسانهای جسور درود می فرستم. اما سوالی که مطرح است این است آیا نمی شود از پوشش زنانه بجز لباس محلی کردی هم استفاده کرد؟. درست است که این زن ستیزی نهادهای حکومت در شهر مریوان که  از پوشش محلی استفاده می کنند صورت گرفته اما برای هر چه گسترده تر کردن این حرکت در ابعاد سراسری تر و جلب حمایتهای وسیع تر، می شود و می توان از  لباسهای با مدلهای مختلف دیگری نیز که همچون خاری در چشم ارتجاع اسلامی  قرار دارد استفاده کرد. زن ستیزی حکومت اسلامی و قوانین بغایت ارتجای اش علیه زنان مختص مریوان و شهرهای کردستان نیست بلکه سراسری است. تعرض به زنان را 34 سال قبل رژیم زن ستیز اسلامی از تهران آغاز کرد.

این جانوران حتی بخاطر نوع و نحوه پوشش زنان در خارج از کشور نیز با نشان دادن چاقو و زنجیرشان دست به تهدید می زنند. یکی از اعضای پلیس ایران بنام منتظر مهدی اخیرا در مصاحبه ای زنان بازیگر سینما را که به خارج کشور برای شرکت در فستیوال آمده اند تهدید کرده است که اگر پوشش اسلامی را رعایت نکنند از طریق پلیس اینترپل حسابشان را خواهد رسید". سران و چاقو کشان اسلامی این حکومت در هر جا و هر مکانی در نهایت پررویی و بیشرمی در امور زنان اینگونه عربده می کشند.

اینها را باید سرجای خود نشاند. توجه به نکات فوق و فضای موجود و دستاوردهای تاکنونی، امکان و زمینه تعرض هر چه بیشتر از سوی جبهه برابری طلبانه زنان و مردان را فراهم کرده است. از این فرصتها باید حداکثر استفاده را در به عقب نشاندن هر چه بیشتر قوانین و عملکرد زن ستیزانه حکومت اسلامی بعمل آورد. حرکت اعتراضی و شورانگیز زنان در مریوان علیه زن ستیزی حکومت و قوانین اسلامی اش و برای پیشرویهای بیشتر نیازمند حمایتهای سراسری بویژه در داخل کشوراست.

20 آوریل 2013

۱۳۹۲ فروردین ۲۹, پنجشنبه

قوانین اسلامی سیلی محکمی از زنان سرخ پوش مریوان دریافت کرد



فرهنگ و سنت اسلامی دستگاه قضایی حکومت که قرار بود برای پهن کردن بساطی دیگر در ضدیت با زن نمایشی از فرهنگ لمپنیزم اسلامی را در مریوان به اجرا بگذارد، از سوی مردم  و فعالین دفاع از حقوق زن و زنان سرخ پوش این شهر پاسخی محکم و دندان شکن دریافت کرد و بسیاری از زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب این حکم حکومتی نهاد اسلامی ضد زن در مریوان را مورد تعرض جانانه خود قرار دادند. آش آنقدر شور بود که تعدادی از خودیهای حکومت در مجلس نیز در وحشت و ترس از گسترش اعتراضات وسیعتر مردم به تکاپو افتادند و حکم قاضی  دستگاه اسلامی در مریوان را سرزنش کردند.
واکنشهای جسورانه دیگری در پاسخ به حکم بیدادگاه حکومت و کل حکومت اسلامی صورت گرفت که همچنان ادامه دارد. در این عکس العمل ها بسیاری از جوانان و مردان با پوشیدن لباس زنانه و انعکاس وسیع آن در میدیای اجتماعی، به زن ستیزان اسلامی حاکم بر ایران نشان دادند که با تمام قدرت و توان از انسان و انسانیت دفاع خواهند کرد و چهره زشت قوانین و فرهنگ کریه و ضد زن اسلامی را کماکان با تعرض محکم  پاسخ خواهند داد. مردم بنیادهای فکری اسلام وقوانین اسلامی حکومت را لگد مال می کنند و دستگاه قضایی اش ناچار است احکام تنبیهی را با تفنگ، تحقر و توهین به اجرا بگذارد.
بعد از رنساس مذاهب دیگر افسار زده شدند اما بختک اسلامی گویا دارد همچنان جان سختی بخرج می دهد. قرآن که پایه های اسلام برآن سوار است، زن را انسان محسوب نمی کند. این فرامین اسلامی در آیات و احادیث قرآن در مورد زنان به وفور یافت می شود. هر کس که قدری به زبان عربی آشنایی داشته باشد با مطالعه چند سطر از ثوره النساء متوجه عمق کثافت احادیث پیغمبر و فرمان خدایش دراستفاده جنسی و برده وار از زنان آشنا خواهد شد. ترجمان این گفته ها و احادیث مشمئز کننده در قوانین حکومت اسلامی بر علیه زنان در ایران نیز عملکرد سی و چهار ساله دارد که این بختک اسلامی را هم باید افسار زد. پیامبر فرمود: زن را برای فرا گرفتن نیکی ها بزنید:زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات ومیل به زینت های دنیا حقا و عدلا در حکم حیوان هستند. و اغلبشان سیرت چهار پایان دارند. و لی به ان ها صورت انسان داده شده تا مردان از مصاحبت با ان ها متنفر نشوند. و در شرع مطهر مردان در احکام،مثل طلاق و نشوز(نافرمانی زن از شوهر) بر زنان چیرگی داده شده اند. زنان هیچگاه این حقارت را نپزیرفتند و تا پایان کار هم در مقابلش می ایستند تا آنرا افسار بزنند.
رژیم اسلامی هر بار با اعتراض و مبارزه زنان در مقابل اسلام و قوانین اسلامی، سیلی های محکمی را از جنبش زنان دریافت کرده است. سی و چهار سال است دایره مبارزه با منکرات، پلیس ناجا، خواهر کماندوهای خیابانی، تعقیب و بازداشتهای هر روزه، اختصاص دوائر و سازمانهای دولتی گوناگون و دهها ابزار و امکان دیگر نظیر زندان، سنگسار، شلاق، تهدید، عربده کشی، چماق چرخاندن. یا روسری یا تو سری، چسباندن آن با پونز بر سر زنان، تجاوز، اسیدپاشی و با صرف هزینه های میلیاردی، اما نتوانست صدای زنان را خفه کند، آنان را به کنج خانه بفرستد و یا در جامعه ایزوله کند. نوع پوشش و تارهای موی زن کابوسی همیشگی برای این حکومت بوده است. سنت شکنی های هر روزه جوانان دختر و پسر کارد را به اسخوانهایش رسانیده است. تنها مانده بود که همسان خواندن زن در کنار واژه اراذل و اوباش را به نمایش بگذارد که در اینجا هم تو دهنی محکمی از مردم و زنان سرخ پوش ومبارز دریافت کرد.

در مورد لباس زنانه همینقدراضافه کنم که طیفی با اظهار نظراتشان پوشاندن لباس زنانه کردی بر تن یک مرد در مریوان را توهین به لباس کردی ارزیابی کرده بودند. این طیف از سرعرق ناسیونالیستی و تقدس لباس کردی، علاقمند بودند همچنان سوراخ دعا را گم شده تصور کنند و بجای تعرض به زن ستیزی حکومت اسلامی به قرب و ارج نهادن به لباس زنانه کردی بچسبند. در یک نوشته از این طیف خواندم که گفته بود "دادگاه جمهوری اسلامی در مریوان به لباس کردی بی احترامی کرده است". اما در سراسر این نوشته و در دفاع از لباس کردی، جایی ندیدم که زن ستیزی این رژیم را مورد تعرض قرار داده باشد. تعجب آورهم نیست چرا که در مخیله ناسیونالیسم کرد یا هر نوع دیگری از ناسیونالیسم، زن همان جایگاهی را دارد که در قوانین اسلامی دارا است.
جمهوری اسلامی با کل دم و دستگاه زن ستیزش خوب دریافته است که روز بروز حجابها عقب کشیده می شوند، بو کشیده اند که در هیچ جای دنیا به اندازه جامعه ایران ضدیت با مذهب بویژه در میان زنان وجود ندارد. دهن کجی به  قوانین اسلامی در میان زنان و جوانان سنت شکن خواب راحت را از چشمانشان گرفته است. دریافته اند که بوی تعفن بنیادهای اسلامی مندرج در قرآن و قوانین اسلامی حکومت شان مشام هر انسان شرافتمندی را آزار می دهد. اگر در جایی مثل مریوان تمام قدرت خود را بکار می برند که با فرهنگ لمپن اسلامی و برای تحقیر و توهین به انسانیت، زن را با اراذل و اوباش مترادف کنند از این رواست که زرادخانه انقلاب فرهنگی شان هم ته کشیده است. هیچ راه و قانونی، و هیچ سرکوب و تحقیری نمانده است که امتحان نکرده باشند. اما زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب هر بار پوزه این بختک اسلامی را بخاک مالیده اند. این بار هم سیلی محکمی از زنان سرخ پوش مریوان دریافت کرد
18 آوریل 2013

۱۳۹۲ فروردین ۲۵, یکشنبه

مانورهای احمدی نژاد در کردستان اینبار با شعار"اصلاحات تند"!



سفرهای استانی به برخی از استانها از جمله کردستان از سوی احمدی نژاد سرکرده یکی از باندهای دستگاه مافیای اسلامی با ادعای "اصلاحات تند" و در روزهای پایانی صدارتش براین دستگاه مخوف، تقلایی برای نجات نظام اسلامی به سبک احمدی نژاد است. قبل از ایشان طرح اصلاح نظام توسط دو خردادیها بعنوان پروژه ای برای نجات نظام اسلامی  و خروج از بن بست و بحران سیاسی و اقتصادی کل حکومت،عقیم بودن آنرا کف دستشان گذاشت. انقلابات در منطقه خاورمیانه، در مصر و تونس هم یکبار برای همیشه طرح و خواب و خیال اصلاحات و فیگورهای مخملی را تا آنجا کنار نهاد که اکنون هر متوهم و آشفته حالی را بخوبی شیرفهم کرده است.
عبارات پر طمطراق "اصلاحات تند" احمدی نژاد امروز دیگر حتی خودیهای حکومتی را هم نمی تواند فریب دهد چه رسد به مردمی که در صدد جارو کردن همه این دارو دسته ها هستند. دعواهای باند احمدی نژاد با خامنه ای و دارودسته اش بعد از سال 88 نیز، وضعیت این شبکه مافیایی را به جایی رسانده است که ایشان برای حفاظت از پیکره نظام به هذیان اصلاحات آنهم از نوع "تندش" افتاده است. او درست می گوید باید هر چه "سریع و تند" نظام اسلامی را از طوفانی که دارد به کاخها و ثروت اندوخته شده در خزانه چپاولگران حکومتی نزدیک می شود، نجات داد. سفر احمدی نژاد به کردستان و دیگر استانها تلاشی در این راستا و برای ایجاد مانع در مقابل طوفانی است که می خواهد بساطشان را جارو کند.
احمدی نژاد و کل سران حکومت خوب می دانند که مردم شهرهای کردستان از همان روزهای ظهور این بختک اسلامی علیه این نظام ایستادند، به این هیولای اسلامی نه گفتند و با آن جنگیدند. ایشان فکر می کند می تواند با پز "اصلاحات تند" و افتتاح سد و آبراه و غیره همچنان بر سر مردم شیره بمالد. می خواهد در این روزهای واپسین دم نظام اسلامی اش حداقل یکبار دیگر شانس بقای نظام را برای مدت کوتاهی اینجا و آنجا امتحان کند. این تیر خلاص زن از فرط داغ شدن زمین زیر پاهای باند خود و کل نظام اسلامی اش فکر می کند مردم شهر و روستاهای کردستان قتل عامهای حکومتش در دوران خمینی و خلخالی را که امثال ایشان، خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی و دیگر مهره های همه جناحها از سازماندهندگان این تراژدی تاریخی بودند از حافظه شان زدوده شده است. این گردشهای استانی نه تنها در شهرهای کردستان بلکه امروز دیگر درهیچ یک از استانهای کشور بداد اینها نخواهد رسید. سالها است که این گردشها و کارتهای سوخته کاربرد خود را از دست داده است و نخواهد توانست  از سقوط نظام اسلامی شان جلوگیری کند. مردم شهرهای کردستان و دیگر شهرهای کشور شعبده بازی انتخاباتی این جنایتکاران را بر سرشان خراب خواهند کرد.
در مانورهای دور قبلی تبلیغات "انتخاباتی"، این لمپن اسلامی توسط مردم فقیر و زحمتکش روستاها با پرتاب  گوجه فرنگی بسویش بدرقه می شد. گشت زنی های"انتخاباتی" ایشان بنفع مشایی و در شرایط امروز، تلاشی برای افزودن چند روز بیشتر به عمر حکومت ننگین اسلامی و تقلایی برای تقسیم غنائم و غارت هستی جامعه و دسترنج کارگران و مردم در میان باندها و جناحهای حکومت است. شاخ به شاخ شدن احمدی نژاد با خامنه ای و اصول گرایان بر سر بیرون آوردن مهره دلخواه خود از صندوق و اوج بحران حکومتی را، مردم عاصی و معترض به تمام این دارو دسته ها تحمیل کرده اند.
از چنگ دندان نشان دانهای احمدی نژاد و  ولی فقیه بهمدیگر گرفته تا زوزه های اصلاح طلبان سابق و بی رمق در بیرون و درون زندانهایی که خودشان برای کارگران و مردم انقلابی ساخته بودند و از گشت زنی های استانی گرفته تا ژستهای "اصلاحات تند" و غیره هیچکدام  قادر به نجات کشتی بگل نشسته نظام اسلامی نخواهد شد. هرکدام از این دارودسته ها برای حفاظت از بقای نظامشان به اندازه کافی مانور داده اند، به اندازه کافی بر سر مردم شیره مالیده اند، به اندازه کافی جنایت خلق کرده اند و هر یک به تنهایی و با هم جامعه ای را به ورطه نابودی کشانیده اند. در روزهای پیش رو تا مقطع خیمه شب بازی این مضحکه انتخاباتی، کارگران و مردم بستوه آمده برای خلاصی از این زندگی فوق جهنمی، در کمین برای یکسره کردن کار این حکومت هستند.
اینبار بحکم دفاع از زندگی، دفاع از حرمت و کرامت انسانی و نجات نسلهای آینده از هیولایی بنام حکومت اسلامی و برای تضمین ادامه حیات میلیونها انسان در مقابل باندها و شبکه های مافیایی که اسم خود را دولت و حکومت گذاشته اند، کل این دم و دستگاه با انقلاب کارگران و مردم بزیر کشیده خواهد شد و باید برود. کارگران و مردم آزادیخواه  تنها به انقلاب برای سرنگون کردن کل دم و دستگاه حکومت فقر و فلاکت و برچیدن حکومت زندان، شکنجه، سنگسار و شلاق و ساختن جامعه ای انسانی می اندیشند. کارگران و مردم در تلاش برای سازمان دادن خود و برای پیش برد و تحقق این حرکت تاریخی و سرنوشت ساز هستند. بجز این راه دیگری نیست.
 14 آوریل 2013

۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

تشکل وعضویت در تشکلهای کارگری حق بی چون و چرای کارگران است




اقلیتی مفتخور مرکب از آیت اله ها و خیل سرمایه داران ریز و درشت و جیره خوارانشان که کوچکترین نقش و تاثیری در تولید اجتماعی ندارند، با استفاده از باندهای مسلح، زندانها و شکنجه گاههایشان، صاحب دهها و صدها تشکل، سازمان، نهاد، و دیگر دم و دستگاه عریض و طویل سرکوبگرانه هستند که زیر چتر حکومت و دولت، برای بجیب زدن دست رنج کارگران و ثروت جامعه  مشغول چاپیدن هستند.

نود و نه درصد نیروی تولید کننده جامعه توسط همین مفتخوران اسلامی سرمایه که از قبل نیروی کار و رنج آنان سود و ثروتهای افسانه ای بچنگ آورده اند از حق تشکل و عضویت در آن محروم می شوند. کارگر را که تا 32 ماه حقوق یک چهارم زیر خط فقرش را هم دریافت نکرده است با ایجاد ارعاب، دستگیری، بازداشت و زندان به دست کشیدن از عضویت درتشکلش تهدید می کنند. تشکلی که کارگر در آن برای بدست آوردن همین حقوق ماهیانه اش و صدها مطالبه دیگر که لگد مال شده است اعتراض دارد و می خواهد با اتکا به آن حق خود را از حلقوم جانیان اسلامی بیرون بکشد.

مدتی است از طریق مقامات و نهادهای یکی از همین دم و دستگاه سرکوبگر و ضد کارگری رژیم بنام دستگاه قضایی حکومت اسلامی در سنندج  با دستگیری و بازداشت به فعالین کارگری فشار آورده اند که حق ندارند در هیچ تشکل کارگری و یا هر تشکل دیگر مستقل از دولت عضویت داشته باشند. دستگیری و بازداشت اعضای فعال دراتحادیه آزاد کارگران ایران و اعضای کمیته همانگی در سنندج یکی از این گردن کشیهای نهادهای حکومت در سنندج و شهرهای کردستان علیه فعالین کارگری است. خاصیت این بگیر و به بند ها برایشان این است که فضای ارعاب ایجاد کنند، صدای اعتراض را خفه کنند و نهایتا با وثیقه های  دهها میلیونی تلاش و فعالیت فعالین کارگری و اعتراضات اجتماعی را خنثی کنند.
این ترفند و تهدیدات سالهاست که سوخته و خاصیت خود را از دست داده است.کارگران نه تنها زیر بار این قلدرمنشی مشتی اوباشان اسلامی سرمایه نرفته و نخواهند رفت بلکه با صدای رسا اعلام کرده اند که تشکل و عضویت در آن حق بی چون و چرای آنان است، تشکل می سازیم و در آن عضو می شویم که از حقمان در برابر بی عدالتی دفاع کنیم. حق کارگر است و آنرا بکرسی خواهد نشاند که نه تنها یک تشکل بلکه دهها تشکل دیگر در مقابل ستم، استثمار، بی عدالتی و حیف و میل شدن دست رنجش بسازد و بقیه کارگران را به عضویت در این تشکلها ترغیب کند.
تشکلهای کارگری مستقل از دولت با همبستگی، اتحاد و یکپارچگی خود حول خواستهای پایه ای و مشترک خود باید در اول مه  نشان دهند که فعالین و تشکلهای کارگری نماینده و سخنگوی خواست و مطالبات کل جامعه بوده و می کوشند همه کارگران و تمامی تشکلهای آنان را زیر یک چتر واحد و برای رسیدن به حقوق و اهداف طبقاتی و انسانیشان گرد آورده و تقویت کنند.
جمهوری اسلامی و نهادهایش حق ندارند و نباید به آنها اجازه داد که کارگران را بخاطر عضویت در هر نهاد و تشکلی که در دفاع از حقوق و کرامت انسانی شان ساخته شده و قدم بر می دارد تهدید به اخراج از آن کند. اگر نهاد و تشکلی غیر قانونی و غیر مجازاست، این نهادها و تشکلهای ضد کارگری دولت و و کلیت دم و دستگاه حکومت اسلامی است که باید برچیده شوند. حضور متحدانه و قدرتمد در اول مه پاسخی به اراجیف کاربدستان و نهادهای حکومت اسلامی است. روزیکه جنبش کارگری، طبقه کارگر و کل جامعه با اعتصابات میلیونی و قدرتمند جانوران اسلامی سرمایه را بزیر بکشند دور نیست. آن روز قلدرهای میلیاردر، سرمایه داران گردن کلفت دزد و فاسد اسلامی در دادگاههای علنی و مردمی باید پاسخگوی تهدیدات امروزشان علیه کارگران و فعالین کارگری باشند.
11 آوریل 2013

۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

اول مه علیه دستمزدهای زیر خط فقر


در حالی به استقبال روز جهانی کارگر می رویم که معیشت و زندگی کارگران و نود و نه درصد مردم زیر قوانین سود و سرمایه و در سایه ابزار سرکوبگرانه مشتی لاشخور، دزد و اوباش اسلامی روز بروز فلاکتبار تر می شود. گزارش و آمارهای منتشر شده رسمی و دولتی خبر از افزایش صد در صدی نیازمندیهای اساسی را منتشر کرده اند.
این اقلام از سرپناه گرفته تا نان خالی سفره کارگران که قابل مقایسه با یک  زندگی برده وار هم نیست، گلوی کل جامعه را می فشارد. از دستمزدهای گرو گرفته شده که بطور قطره چکانی ماهها هم از آن خبری نیست گرفته تا افزایش هر ساعت و هر ثانیه قیمت ابتدایی ترین مایحتاج زندگی مردم، تبدیل شدن اعتیاد و تن فروشی به یک پدیده عادی و روزمره و سرایت آن در میان کودکان و نوجوانان و بلاخره تحمیل بتمام معنا یک بی حقوقی مطلق به میلیونها انسان،  شرایط و وضعیتی است که اسم آنرا گذاشته اند زندگی.
اما داستان فقر و فلاکت مردم تنها به آنچه که گفته شد خاتمه پیدا نمی کند. کارگران و اکثریت مردم از همان ماده چهل و یک قانون کار کذایی  مورد ادعای سود و سرمایه حاکمان اسلامی مبنی بر تعین حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم هم بهرمند نیستند. شرایط و اوضاع فلاکتبار زندگی اقتصادی مردم  تنها مختص به روزها، ماهها و یا بیست و سی سال گذشته هم نیست. تحمیل این سیه روزی در ماهیت نظام سود و سرمایه و حکومتی نهفته است که از همان روزهای اول سربرآوردنش با خود به همراه داشت.
حاکمان اسلامی سرمایه از ابتدای بقدرت رسیدنشان برای استثمار، دزدی، فساد و چپاول هستی مردم تنها به کشتار فیزیکی مردم معترض و اعدامهای دسته جمعی که کثیف ترین کارنامه این حکومت بوده قناعت نکرده اند. وضع موجود به بیانی دیگر کشتار زندگی اقتصادی کارگران و مردم است.  تحمیل  نوعی از مرگ تدریجی  که در هیچ دوره ای از تاریخ زندگی بشر سابقه نداشته است.
در خرداد، مهر و آذرماه نود و یک  فعالین و تشکلهای کارگری طومار سی هزار امضا را در اعتراض به دستمزدهای زیر خط گرسنگی و در اعتراض به جهنمی که حاکمان اسلامی سرمایه  برایشان رقم زده اند منتشر کردند. دولت، نماینده کارفرمایان و سازمان دست ساز کارگری دولت با تعیین 25 درصد بنام افزایش دستمزد عملا به طومار سی هزار امضای کارگران دهن کجی کردند.
برای یکسال بیست و پنج درصد افزایش دستمزد تعیین می کنند و از آنسو روزانه قیمت اساسی ترین نیازمندیهای ابتدایی و اولیه از پنجاه  تا صد درصد افزایش پیدا می کند که سود حاصله از آن به جیب همین مفتخورها می رود.چپاولگران اسلامی خود اعتراف می کنند که حداقل تامین زندگی یک خانواده کارگری در ماه  2 میلیون تومان است اما مبلغ 470 هزار تومان را که ماهها هم بدست کارگر  و خانواده های کارگری نمی رسد   برایش رقم زده اند. این وضع دیگر برای هیچ کس قابل دوام و قابل تحمل نیست. اگر سود و استثمار ارتجاع اسلامی سرمایه اینچنین تباهی مطلقی را فراهم کرده است اما برای کارگران و مردم زیر خط فقر و گرسنگی تلاش و مبارزه برای زندگی، زنده ماندن  و کنار زدن این تباهی از همان آغاز پیدایش این هیولا در جریان بوده است.
اول مه در راه است. در این روز مطالبات انسانی و پایمال شده خواست کارگران و همه مردم است. روز اعتراض به بردگی، روز اعتراض به نظم گندیده سرمایه داری و روز ابراز تنفر از حکومتی که جامعه ای را به تباهی کشانیده است. اول مه فرصتی است که  باید با صدای بلند  خواستار افزایش دستمزدها متناسب با سطح تورم شد. پرداخت حقوقهای معوقه، تعیین تکلیف بیمه کارگران در همه بخشها، برچیدن شرکتهای پیمانکار، پایان دادن به قراردادهای موقت، اجرای قوانینی در ممانعت از کارهای سخت و زیان آور، حقوق بازنشستگان، خواست آزادی کارگران زندانی، همه زندانیان سیاسی و دهها خواست و مطالبه دیگر کارگران و مردم باید بعنوان پرچم اعتراض برافراشته شود.کلید برگزاری یک اول مه قدرتمند و با شکوه و  تعرض به وضع فلاکتبار موجود در گرو صف متحد کارگران، همبستگی محکم در میان فعالین و تمامی تشکلهای کارگری و بسیج توده های هرچه وسیعتر در جامعه است. اول مه صدای اعتراض تهیدستان، صدای اعتراض بردگان مزدی و میلیونها انسان به این همه ستم و نابرابریها است.
گرامیداشت اول مه با ابتکار و دخالت آکتیو فعالین کارگری و شرکت همه کارگران و مردم ستمدیده در شهرهای کردستان و اعلام  مطالبات انسانی در قطعنامه های این روز، امید به آینده ای بهتر را به مردم نوید خواهد داد. اول مه روز اعلام کیفرخواست ما کارگران علیه سود و سرمایه، علیه مشتی دزد و چپاولگر و علیه دستمزدهای زیر خط فقر است. شهرهای کردستان و بویژه سنندج تاریخا مهر خود را بر این روز کوبیده است. تجارب و دستاوردهای گذشته می تواند هموار کننده باشکوهترین اول مه در سنندج باشد. اول مه روزی است که باید با همت فعالین و تشکلهای کارگری، کل جامعه را بحرکت در آورد و برای تحقق و مطالبه خواستهایمان با تجمع و گردهمایی های باشکوه و گسترده در میادین، خیابانها، پارکها و هر جایی که امکان آن هست گسترده تر از سالهای قبل بمیدان بیائیم. در این روز خواست بنیادی میلیونها کارگر و مردم بستوه آمده  تغیر اساسی و پایه ای وضع موجود است.
9 آوریل 2013