۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

ادعای بی مایه، پاسخی به رعد سلیم



 نوشته کوتاهی از رعد سلیم تحت عنوان "جعل منصور حکمت ممنوع" منتشر شده است که در آن ایشان مدعی  شده است که مطلبی با عنوان "بیانیه برای مذهب زدائی از جامعه!" ( مصوب کنگره چهارم حزب کمونیست کارگری در دسامبر 2003) را حزب کمونیست کارگری بنام منصور حکمت "جعل" کرده است. برای اطلاع رعد سلیم و کسانیکه در بی بضاعتی از آوردن قافیه در رنج بسر می برند باید بگویم ، مطالب ترجمه شده دیگری از منصور حکمت درسایت "الحوار المتمدن"وجود دارد که اسامی کسانیکه این نوشته ها از منصور حکمت را به عربی ترجمه کرده اند قید شده است. کسیکه اندکی با حروف زبان فارسی، کردی و عربی آشنایی داشته باشد می تواند دریابد که در پایین این ترجمه به زبان عربی این توضیح آمده است:

مترجم من الفارسيةِ إلى الإنجليزيةِ من قبل فاريبورز بويا. ترجمه الى العربية عصام شكري. ان النص أعلاه هو مستند استئصآل الدين من المجتمع والتي تم اقرارهِ في المؤتمر الرابع للحزب الشيوعي العمالي الايراني في ديسمبر/كانون الأول 2003.
ترجمه فارسی متن فوق چنین است:

ترجمه از فارسی به انگلیسی از فریبرز پویا، ترجمه عربی عصام شکری. متن فوق  "بیانیه برای مذهب زدائی از جامعه!" مصوب کنگره چهارم حزب کمونیست کارگری در دسامبر 2003 است.
رعد سلیم نمی خواهد و نخواسته است حقیقت را جویا شود بلکه با چشم بسته و با حمله به حزب کمونیست کارگری به قلم چرخانی در هوا علیه حککا پرداخته است. این "مدافعان" منصور حکمت حتی اندکی هم به خود زحمت نمی دهند که بجای ادعا و اتهام زنی لحظاتی وقت خود را در دست یابی به یک حقیقت ساده سپری کنند. مشکل رعد سلیم و حزب ایشان نه منصور حکمت است و نه "جعل منصور حکمت " چرا که سیاست و عملکرد حزب مطبوع او سالهاست که با خط جعلی و شکست خورده کورش مدرسی تحت نام حکمت مشغول است، بلکه مشکل ایشان تنفر و انزجار از حزب کمونیست کارگری ایران است وگرنه بسیاری از کادرهای حزب ایشان در کنگره چهارم حککا در دسامبر 2003 حضور داشتند اما گویا هنگام تصویب "بیانیه برای مذهب زدائی از جامعه!" سرگرم امر دیگری بودند.
28 سپتامبر 2012







۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

فشار چپ و دست و پا زدنهای راست!

در حاشیه توافقنامه حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان
 
اخیرا حزب دمکرات کردستان ایران جناح هجری و سازمان زحمتکشان مهتدی بعد از برگزاری چندین جلسه مشترک بلاخره در نهایت متن توافقنامه ای را برای همکاری با همدیگر به امضا رسانیده اند. این توافق نامه ضمن توضیح مقدماتی اولیه در رابطه با اوضاع و احوال منطقه، به مبانی ساختار فدرالیسم پرداخته و برای دست یابی به آن، وظایف و اقداماتی را که این دو جریان  قبل از سرنگونی جمهوری اسلامی باید در دستور کار خود قرار دهند را دست نشان کرده است.  ضرورت و نیازی که این دو جریان را در شرایط و اوضاع و احوال امروز ناچار به امضای چنین توافقنامه ای کرده است را قبل از هر چیز باید بر بستر تحولات اخیر در منطقه مورد بررسی قرار داد. انقلابات در خاورمیانه و شمال آفریقا، سرنگونی دیکتاتورهای مادام العمر و تلاش و تقلاهای آمریکا و دول غربی برای سرهم بندی کردن نیروها و جریانات باند سیاهی و قالب کردن چنین دسته جاتی در پوشش همراهی با انقلاب و ساختارهای ضد انقلابی  بعنوان آلترناتیو و برای مهار این انقلابات ، احزاب و نیروهای ناسیونالیست و قوم پرست کرد را نیز یکبار دیگر به تکاپو انداخته است. 
 
ابتدا نگاهی به فرمولبندیهای مندرج در این توافقنامه بیاندازیم. اساس و جوهر این توافقنامه همانگونه که این دو جریان روی آن تاکید گذاشته اند عبارت است از:" فدرالیسم ملی- جغرافیایی به عنوان شعار اصلی و برنامه‏ سیاسی برای حل مسئله‏ ستم ملی در کردستان".  که با مفاهیم و عبارات زیر آنرا تزئین کرده اند.
 
"باور داشتن به اینکه بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی ملیت‏های ایران ممکن نیست،/ اعتقاد به انتخابات آزاد توسط مردم کردستان،/ باور به نظام سیاسی آینده ایران که  سیستمی سکولار، دمکراتیک و فدرال باشد،/ جدایی نهاد دین از دولت،/ باور به حاکمیت آینده کردستان و قانون اساسی کشور بر پایه‏ی اصول دمکراسی،/ منشور جهانی حقوق بشر و حقوق سیاسی و ملی کردستان،/ باور به برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمام زمینه‏های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی،/ باور به دفاع از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی مطبوعات، آزادی تأسیس سازمان‏های سیاسی، آزادی بنیان نهادن سازمان‏های مدنی و صنفی همچون کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان و معلمان،/ و بلاخره باور به فدرالیسم ملی- جغرافیایی به عنوان شعار اصلی و برنامه‏ سیاسی برای حل مسئله‏ی ستم ملی در کردستان".
 
 نکات فوق، رنگ و لعاب و دکوراسیونی برای تزئین بخشیدن به خواست اصلی در توافقنامه یعنی: "فدرالیسم ملی- جغرافیایی به عنوان شعار اصلی و برنامه‏ سیاسی برای حل مسئله‏ ستم ملی در کردستان"است.  
 
قبلترهم این دو حزب در دوره تهدیدات و حمله نظامی بوش به ایران همین تلاشها را یکی بعد از دیگری پشت سر گذاشتند. با مقامات سطح پایین دولت آمریکا ملاقات و گفتگو کردند بلکه بتوانند در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران بعنوان نیروهای پیاده نظام ارتش آمریکا از کوههای کردستان وارد شهرها شده و حاکمیت خود بر مردم را بر قرار کنند اما این مسئله اتفاق نیافتاد و این شانس نصیب شان نشد. اوضاع و شرایط امروز اما بسیار متفاوت تر از آن دوره است. امروز دوره انقلابات است. مردم مستقیما خود وارد میدان شده اند. حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان هم این اوضاع انقلابی را بو کشیده اند. فشار چپ در جامعه و روند اوضاع انقلابی را حس و مجبورشان کرده است که لباس پر زرق و برقی را بعنوان چاشنی فدرالیسم و ایجاد تفرقه قومی به تن کنند.
 
دو دهه قبل به یمن حمله نظامی آمریکا به عراق احزاب ناسیونالیست کرد ( طالبانی و بارزانی ) به قدرت رسیدند. نزديک شدن به پایان عمر حکومت بشار اسد نیز امکانی فراهم کرده است که از هم اکنون جریانات مختلف ناسیونایست کرد در کردستان سوریه در غیاب احزاب و نیروهای چپ و رادیکال، سر گرم مستحکم کردن موقعیت خود برای اعمال حاکمیت بر مردم در کردستان سوریه هستند. با سقوط کامل رژیم بشار اسد، جمهوری اسلامی نیز در نوبت بزیر کشیده شدن قرار خواهد گرفت. آینده این تحولات در رابطه با جمهوری اسلامی و به چپ چرخیدن جامعه ، حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان را واداشته است تا بتوانند از هم اکنون با آرایش لازم و با ارائه دادن  چهره "دمکراسي طلب" در چهار چوب سياستهاي غرب نظیر آنچه که در این توافقنامه ردیف کرده اند، آمریکا و غرب را متوجه ژست تازه خود کنند.
 
نگاهی به ادعاهای این توافقنامه
بیانیه این دو جریان می گوید: "بر این باورند که بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی ملیت‏های ایران، به ویژه ملت کرد تحقق نخواهد یافت". بیش از سه دهه است که حزب دمکرات کردستان ایران بر این باور بوده است که با وجود رژیم اسلامی تحقق خواستهایش عملی و ممکن بوده است. اینکه امروز به این باور رسیده است که با بودن رژیم اسلامی تحقق آنها غیر ممکن شده است برخلاف سیاست و عملکرد تاکنونی این حزب است. تاریخچه و کارنامه سیاسی فکری و عملی (حدکا) تا به امروز خلاف این را نشان می دهد. اسناد و نوشته های حزب دمکرات را اگر از ابتدای سر کار آمدن جمهوری اسلامی مبنا قراردهیم، مطالبه دمکراسی و خودمختاري مورد نظر این حزب که هیچ ربطی به خواست و مطالبات و منافع مردم کردستان و مردم منتسب به ملیتهای دیگر در ایران ندارد، حزب دمکرات را برای تحقق آن در چهارچوب نظام اسلامی به رشادتهای زیادی واداشت. تا جائیکه به حزب دمکرات کردستان ایران بر می گردد، از روزی که حکومت اسلامی بقدرت رسید است این حزب بر این باور بوده که می تواند در چهارچوب نظام اسلامی به اهداف خود برسد. از مقطع بقدرت رسیدن رژیم اسلامی پایه ای ترین سیاست برای حزب دمکرات، تلاش برای پیدا کردن جایی برای خود در نظام اسلامی بوده است. تقلاهای قاسملو از سالهای 57 و 58  به این سو و تا روزی که سر خود را در راه این سیاست بر باد داد٬ بخاطر این باور بود که گویا می تواند با بودن جمهوری اسلامی خود را به نان و نوایی برساند و سهمی از قدرت و کدخدامنشی بر مردم کردستان را نصیب خود کند.
 
 به همین خاطر برای برسمیت شناسی جمهوری اسلامی خمینی را بعنوان رهبر انقلاب اسلامی پذیرفت. برای خمینی پیام لبیک فرستاد. قاسملو و دیگر رهبران این حزب پنهاني و دور از چشم مردم تماس و دیدارهای مختلفی با خمینی و نمایندگان جمهوری اسلامی سازمان دادند و ادامه این سیاست در دوره های بعد از آن نیز تا بدانجا کش داده شد که برای تحقق خواست و آرزوی دیرینه این حزب، رهبر بعدی آن (شرفکندی) نیز فدای این سیاست شد. سیاستی که باور داشت با وجود رژیم جمهوری اسلامی می تواند جایگاهی برای این حزب با شعار "خودمختاری برای کردستان و دمکراسی برای ایران"، جمهوری اسلامی را به قناعت برساند.
 
اما اینکه امروز و با صدور چنین بیانیه ای تحقق خواستهایش با بودن رژیم جمهوری اسلامی غیر ممکن شده است را باید در این جستجو کرد که اکنون بوی انقلاب و فشار چپ را حس کرده اند باورشان به شکل ارتجاعی تری تغییر کرده است و با شعار فدرالیسم ملی- جغرافیایی جلو آمده اند. ما بارها گفته و نوشته ایم که برخلاف جریانات ناسیونالیست و قوم پرست که  تحقق فدرالیسم ملی را بعنوان راه حل ستم ملی و مسئله کرد علم می کنند، فدرالیسم این احزاب طرحی برای ابدی کردن ستم ملی و مسئله کرد است. با و يا بدون جمهوری اسلامی معنای این طرح یعنی تقسیم بندی مردم منتسب به ملیتهای مختلف در محدوده های جغرافیایی معین. در جامعه ای که همبستگی، انسانیت، درد مشترک و دهها وجه اشتراکی پایه ای مشغله کل جامعه و میلیونها مردم ستمدیده در ایران است. احزاب و نیروهایی نظیر حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان ميخواهند با ارائه چنین طرح و توافقنامه هایی این همبستگی و این همسرنوشتی انسانی مردم را با خلق کردن نفرت، دشمنی قومی  تفرقه ملی و غیره جایگزین  کنند.
 
تا جائیکه به مسئله کرد در کردستان ایران مربوط است ما بارها این را گفته، نوشته و خاطرنشان کرده ایم، این مردم کردستان هستند که می توانند و باید در یک رفراندم آزاد در مورد جدایی یا ماندن بعنوان شهروندان متساوی الحقوق در چهارچوب ایران تصمیم بگیرند.تنها چنین تصمیمی مشروعیت دارد. از نظر ما منافع طبقه کارگر و همسرنوشتی انسانی حکم می کند که مردم کردستان در شرايط کنوني به جدایی رای ندهند اما اگر مردم رای به جدایی دادند باید آنرا برسمیت شناخت. اهداف حزب دمکرات کردستان و سازمان زحمتکشان بر بستر مسئله کرد و ستم ملی نه برای حل آن بلکه چانه زنی برای حاکمیت بر کردستان است. از نظر مردم کردستان هر گونه معامله توسط جریانات ناسیونالیست و فدرالچی فاقد هر گونه مشروعیتی است.
 
 ناکامیهای تاریخی حزب دمکرات از یک سو و از سوی دیگر تلاشهای بی ثمر سازمان زحمتکشان برای مصالحه و سازش با بخشي از جمهوري اسلامي و با پا درمیانی ناسیونالیستهای حاکم بر کردستان عراق و سپس تلاش برای جلب همکاری با موسوی و کروبی هم به جایی نرسید. امروز اوضاع و شرایط انقلابی در منطقه، رشد و تقویت چپ در جامعه، این دو جریان را واداشته است که اینبار با شعار فدرالیسم برای ملیتهای ایران و تقسیم بندی قومی و ملی، نه تنها در کردستان بلکه با پهن کردن این افق برای جریانات ناسیونالیست قومی در مناطق دیگری از ایران به میدان بیایند و تراژدی دهشتناکی از نوع فاجعه یوگسلاوی را خلق کنند. فاجعه ای که بعد از گذشت سالها هنوز آثار دردناک آن در خاطره انسانهای شریف، آزادیخواه و در حافظه بشریت متمدن و مدرن دنیای امروز بعنوان یک فاجعه انسانی ماندگار شده است.
 
 ادعای جدایی دین از دولت و"باور این دو حزب به سکولاریسم" زیادی مضحک و خنده دار است. برای حزب دمکرات کردستان ایران که بنیاد و پایه های آن بر باورهای مذهبی و ارتجاعی  مالکان، ملاها، فئودالها و شیوخ منطقه بنا شده است، زیادی نچسب است. زيرا تاریخ فعالیت حزب دمکرات با مذهب عجین شده است. برنامه های رادیویی این حزب از بدو پیدایش تا به امروز با آیات قرآن آغاز و همراه بوده است. در همین چند سال اخیر حزب دمکرات کردستان ایران برای ایجاد سازمان و انجمن ملاها در کردستان که بتواند در نزد اصلاح طلبان و نمایندگان محلی آنها مقبولیتی جهت تحقق باورهای ارتجاعی این حزب پیدا کند موفق به ساختن باندهای مرتجع مذهبی در کردستان نشد و مورد ریشخند و تمسخر مردم آزادیخواه، برابری طلب و ضد مذهب درشهرهای کردستان قرارگرفت. تاریخ ظهور و تشکیل این حزب با باورهای مذهبی بنیاد گذاشته شده که همگی در تاروپود این حزب تنیده شده است. سازمان زحمتکشان نیز از زبان سخنگوی خود عبدالله مهتدی در مصاحبه ای که روز 18 مه 2012 از تلویزیون العربیه پخش شد با ابراز نگرانی از اینکه به مذهب اهل تسنن توجه نمی شود  اظهار داشت که: "حتی یک مسجد برای اهل سنت در تهران پایتخت ایران وجود ندارد". این جریانات با چنین علاقه وافری به مذهب است که از سکولاریسم دم می زنند. معلوم نیست این دو جریان که بارقه های مذهبی آنها در بالا اشاره شد چگونه یکشبه در این توافقنامه به جدایی دین از دولت و باور به سکولاریسم رسیده اند!؟.  دکوراسیون جدایی دین از دولت و ادعای سکولار بودن این دو جریان طرفدار مذهب در این توافقنامه، ساختن لنگرگاهی برای بزک کردن فدرالیسم قومی شان است.
 
 سازمان زحمتکشان مهتدی بعنوان یک جریان قوم پرست، زاده دوران بحرانی و تهدیدات جنگی است. این سازمان ، تکاپوی زیادی برای قرار گرفتن در پناه سیاستهای بوش برای حمله و تهدید نظامی به ایران برای کسب موقعیتی به این تهدیدات دل بسته بود اما شانسی  بدست نیاورد. در جولان بود که بعنوان یکی از نیروهای باند سیاهی در تحقق یک سناریوی سیاه در منطقه به ایفای نقش بپردازد. همین رسالت را مهتدی در مصاحبه اش در رابطه با توضیحاتی پیرامون این توافقنامه بیان کرده است و می گوید: "در صورت بروز جنگ سازمان او در کنار جمهوری اسلامی نخواهد بود". این را طی هر دوره ای از تهدیدات جنگی آمریکا علیه ایران این جریان قومی و مدافع فدرالیسم اعلام کرده است که جزو نیروهای پیاده نظام ارتش آمریکا خواهد بود. گرفتن پز سکولار در این توافقنامه نمی تواند ضدیت این دو جریان در تقابل با یک جامعه سکولار را پرده پوشی کند. ناسیونالیسم قومی، افق و باورش به سازمان ملاها، به داشتن مسجد اهل سنت در تهران، به پخش اذان در تریبونهایش که بخش جدایی ناپذیری از باور و عملکرد این دو جریان است، تماما علیه سکولاریسم به معنای واقعی کلمه است.
 
 دمکراسی خواهی بیانیه هم در مقابل خواست و مطالبات امروز مردم کردستان بیش از حد عقب مانده است. در حالی این توافقنامه با ژست دمکراسی خواهی وارد گود شده است که دمکراسی های بورژوایی غربی و امتحان پس داده در میادین شهرهای اروپایی مورد تعرض جنبشهای رادیکال اجتماعی قرار گرفته که توجيه کننده به وضع موجود است. حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان ناچار شده اند که برای دست یافتن به فدرالیسم و ایجاد تفرقه قومی به نعش بر زمین افتاده دمکراسی خواهی بورژوايي پناه ببرند. فدرالیسم و تقسیم قومی که سرلوحه افق و اهداف این دو جریان است، خواستی بشدت مخرب علیه جامعه و مردم منتسب به ملیتهای دیگر است. پیشینه حزب دمکرات در سرکوب هر آنچه که نامی از آزادی بیان را بر خود دارد برای مردم کردستان و همه احزاب و نیروهای سیاسی، واقعیتی آشکار و ثبت شده است. اعضای سازمان پیکار در کردستان بخاطر دفاع از آزادی بیان بدستور رهبران این حزب بقتل رسیدند. حزب دمکرات کردستان ایران در کوبیدن و خفه کردن صدای آزادی های سیاسی سه سال تمام جنگ تمام عیاری را به مردم کردستان و کومه له تحمیل کرد که همانوقت توسط نیروی چپ جامعه سر جای خود نشانده شد.
 
 حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان کوشیده اند فدرالیسم و طرح تفرقه قومی خود را با بعاریه گرفتن کلمات و عباراتی چون:"سکولاریسم، برابری زن و مرد، آزادی مطبوعات، جدایی دین از دولت و غیره"، آذین بندی کرده و خود را بعنوان نماینده خود خوانده مردم کردستان فرض گرفته اند بلکه بتوانند گنجشک خود را به نرخ قناری قالب کنند. غافل از اینکه در هیچ کجای کردستان کسی برای احقاق حق فدرالیسم بلند نشده است. سازمان زحمتکشان عبداله مهتدی پیش از متوصل شدن به سکولاریسم و برابری زن و مرد، در صف یکی از قطبهای تروریستی جای داشت و سرگرم ساخت و پاخت برای پیدا کردن جایی برای خود در معادلات احتمالی حمله نظامی آمریکا به ایران بود.
 
حامیان این دو حزب در کردستان عراق 20 سال است که در خفه کردن هر گونه صدای آزادیخواهانه و حق طلبانه ای جامعه را به فساد و فقر و خفقان کشانیده اند. کارنامه و عملکرد احزاب ناسیونالیست عشیره ای طالبانی و بارزانی و همسویی و هم پیمانی آنها با احزاب و سازمانهای اسلامی در کردستان عراق برای مردم کردستان ایران نا آشنا نیست. قتل و ترور روزنامه نگاران در کردستان عراق، ترور رهبران کارگری و فعالین کمونیست، ترور و کشتن زنان، فقر و فساد حاکم و حمله مسلحانه با تمام تجهیزات نظامی به مردم معترض، بخشی از عملکرد احزاب و نیروهای ناسیونالیست عشیره ای حاکم بر کردستان عراق بوده است. ناسیونالیستهای حاکم بر کردستان عراق 20 سال است با اسم سکولاریسم، دمکراسی خواهی و غیره دمار از روزگار مردم را درآورده اند.
 
اما چرا حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمکتکشان به تلاش و تقلا برای صدور این نوع توافقنامه ها افتاده اند؟ این دو سازمان انقلاب مردم برای انداختن رژیم اسلامی را بو کشیده اند. بشار اسد دارد مرخص می شود، در کردستان سوریه بعلت عدم حضور نیروهای سیاسی چپ و کمونیست و مدافعین راستین حق طلبی مردم، جریانات ناسیونالیست کنترل اوضاع را بدست گرفته اند. حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان مهتدی از هم اکنون در تقلا برای چاره جویی هستند. در تدارک آماده سازی خود در پیشگاه دولت آمریکا و دول غربی هستند. آمریکا و دولتهای غربی در رابطه با اوضاع ملتهب جامعه ایران که در آستانه انقلابی عظیم و سرنوشت ساز قرار دارد، در تلاش برای بهم بافتن احزاب و نیروهایی که قابلیت مهار انقلاب مردم و خون پاشیدن به آن را داشته باشند، دارند کاندید می گیرند. شرایط عضویت برای ایجاد تفرقه و خون پاشیدن به انقلاب مردم در پرتو سیاستهای آمریکا و غرب، گام نهادن احزابی از این نوع با صدورچنین توافقنامه هایی است که این دو جریان از هم اکنون و بر بستر اوضاع جدید و برای مهار انقلاب دارند از خود نشان می دهند.
 
حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان باید خوب بدانند که کردستان ایران جای این نوع لگد پراکنی ها نیست. نه تنها در شهرهای کردستان  بلکه حتی در دهات نیز مردم به این جریانات اجازه نخواهند داد که با چنین طرح و بیانیه هایی جامعه را بسوی قوم گرایی و قهقرا ببرند. تلاش این گونه توافقنامه ها برای عقب کشاندن اوضاع و شرایطی است که با بروز اولین بارقه های انقلابی آن، مردم کل بساط جمهوري اسلامي و جريانات مذهبي و ارتجاعي را جمع خواهند کرد.
 
چپ در جامعه کردستان بشدت قوی است. کارگر و تشکلهای کارگری حرف اول را می زنند. زنان و جوانان زندگی مردم کردستان عراق را زیر سایه حاکمان ناسیونالیست و مدعی سکولاریسم دیده اند. دنیا عوض شده است مردم تشنه آزادی و رفاه هستند. مردم خواهان همزیستی در کنار هم بعنوان شهروندان متساوی الحقوق هستند. حرکت زمان و تحولات دنیای امروز، موج چپ و آزادی خواهی، جنبش 99 درصدیها، خواست رفاه، کرامت و حرمت انسان دارد در مسیری گام بر می دارد که انسانیت را از زیر آوارخرافت مذهبی و تعفن ناسیونالیسم و تفرقه ملی بیرون بکشد. مطالبه یک زندگی انسانی با معیارهای جهانشمول مدتهاست که آغاز شده است. انقلابات ایندوره مهرخواست و مطالبه  حرمت و کرامت انسانی را بر خود دارد. رشد و تقویت این خواستها در انقلاب پیش رو در ایران که انقلابی انسانی است برای تحقق خواست و مطالبات انسانی کل شهروندان جامعه است. انقلاب پیش رو میدان یکه تازی جریانات و نیروهای باند سیاهی و باد زدن تفرقه قومی را از این نیروها خواهد گرفت. آنچه که این تکاپو و تقلاها را به این دو جریان تحمیل کرده است فشار اوضاع و شرایط انقلابی، چپ و رادیکال موجود است. دوران و تاریخ مصرف این نوع  طرحها و توافقنامه ها سالهاست که سپری شده و در مقایسه با روند اوضاع امروز بسیار عقب است. اولین موج و حرکت بنیان کن انقلابی مردم این طرحهای ارتجاعی و از تاریخ بجا مانده را حاشیه ای تر خواهد کرد.
3 سپتامبر 2012