۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

زلزله آذربایجان و جلوه های دخالت مردم در اداره امور جامعه


در حالیکه سالهاست مردم و کارگران با فقر و فلاکت تحمیل شده بر زندگیشان گذران می کنند، درحالیکه روزبروز هزینه مایحتاج مردم سیر صعودی طی می کند و رمقی برای خرید ابتدایی ترین نیازمندیهای زندگی نمانده است، در حالیکه سفره های خالی کارگران و مردم ستمدیده توسط حکومت اسلامی سرمایه هر روز خالی و خالی تر می شود، در حالیکه ماهها حقوق های معوقه پرداخت نمی شود، در حالیکه هزاران نفر از عزیزان مردم در میان بخشهای مختلف جامعه در زندانهای جنایتکاران اسلامی سرمایه زیر شکنجه و اعدام هستند و بلاخره در حالیکه زندگی میلیونها انسان زیر خط گرسنگی به تباهی کشیده شده است، این انسانهای خوب و شرافتمند، از کارگر و دانشجو گرفته تا زن خانه دار، تا کارمند و پرستار و تا کودکان، همگی یکدست به یاری مردم زلزله زده در آذربایجان شرقی شتافتند. مرزهای ملی، مذهبی، قومی و اراجیف ناسیونالیستی را مردم لگد مال کردند و برای کمک و همیاری از جنوب و شمال از شرق و غرب کشور با پرچم انسانیت به کمک هم نوعان خود شتافتند. هیچ حسی بجز انسانیت قادر نبوده و نخواهد شد که اینچنین شورانگیز از خود عکس العمل نشان دهد. این تلاشهای انسانی در تاریخ مبارزات مردم و در رابطه با واقعه دردناک زلزله آذربایجان ثبت خواهد شد. اقدامات مردم در چهار گوشه کشور انسانی بود برای اینکه مردم نشان دادند که فریاد رسی هست و انسانیت زنده است. برای زلزله زدگان غمگین شدند، اشک ریختند و عملا این را در مقابل چشم جهانیان از خود نشان دادند. سیاسی بود برای اینکه دست روی دست نگذاشتند و منتظر لاقیدی حاکمانی که جان انسان برایشان ارزشی ندارد نشدند و این یعنی زدن تو دهنی محکمی بر پوزه جانوران اسلامی ای که با زور سرنیزه و قتل کشتار بر مردم حاکم شده اند. یعنی برسمیت نشناختن مشتی انگل اسلامی که نه تنها خم به ابرو نیاوردند بلکه در مقابل اقدامات مردم از فرط وحشت از بروز اعتراضات مانع تراشی کردند. سیاسی بود برای اینکه مردم با این تلاش انسانی خود دست بکار شدند و با حرکت خود ثابت کردند که این رژیم هیچوقت لیاقت اداره امور جامعه را نداشته است و باید برود.

 جامعه زیر خط فقر نشان داد که می تواند با آن همه فلاکتی که با آن دست بگریبان است جلوه های حاکمیت توده ای را از خود بنمایش بگذارد. نیازی به تلاش جریانات قوم پرست در ایجاد دسته بندی کردن انسانها تحت عناوین، ترک، کرد، بلوچ، آذری، عرب، ترکمن و غیره و برای بخون کشیدن جامعه نیست، نیازی به اجلاس جریانات بی ربط  به زندگی مردم که در دالانها و کنفرانسها در تلاش برای وحدت و در جهت حاکمیت بر سرمردم هستند نیست. مردم مبارز و انقلابی، کارگران اخراجی و دستمزد دریافت نکرده و کسانیکه خود در فقر و تنگدستی بی حد و حصر بسر می برند به حاکمان اسلامی و به قوم پرستان و ناسیونالیستهای ترک نشان دادند که در محل کار و زندگی خود و در هر گوشه ای از کشور می توانند در اوج این همه فلاکت اقتصادی، کمکهای خود به مردم آذربایجان را بنحو احسن سازمان دهند و به دست زلزله زدگان برسانند. نشان دادند که خود با سازماندهی توده ای قادر خواهند بود که با همین ریتم از همبستگی و اتحاد در آینده نزدیک اوباشان اسلامی را از اریکه سرکوب و قدرت پایین بکشند و بجای آن یک جامعه آزاد، برابر و انسانی را برقرار سازند. این تلاشها شور انگیز و امیدوار کننده است. اینها جلوه های توده ای از اداره امور جامعه توسط  خود مردم است. همبستگی و همیاری مردم آزاده در سراسرایران برای کمک به هم نوعان خود تجارب گرانبهایی از دخالت در سرنوشت جامعه را به همگان نشان داد. 

اگر زلزله را بعنوان یک پدیده طبیعی میشود با ثروت و سامان جامعه و با استاندارهای  امروز مهار کرد و مانع از آن شد که خون از دماغ کسی بریزد، باید ابتدا زلزله های غیر طبیعی که با حرکت آگاهانه حکومتهای دیکتاتور و ضد انسان نظیر بشار اسد و جمهوری اسلامی را که برای کشتار مردم اعمال می شود از میان برداشت. حکومت بشار اسد با کمکهای سرازیر شده، مالی، نظامی و ماموران اعزامی جمهوری اسلامی در سوریه و تنها در مدت یکسال و نیم گذشته 20 هزار نفر را قتل عام کرده  و شهرها را به تلی از خاکستر مبدل کرده است می توان و باید عاملین کشتار مردم را بزیر کشید. حکومت اسلامی و حاکمان دیکتاتور هر روز و هر ثانیه خالق زلزله های دهشتناک بدست خون آلود خود در زندانها و کشتار مردم انقلابی در خیابانها هستند. با مهار و بزیر کشیدن جانیان اسلامی سرمایه در ایران می توان زلزله های طبیعی را نیز براحتی مهار کرد. اگر تمام ثروت این کشور که سالهاست مشتی اوباش و مفتخور آنرا قبضه کرده و صرف جنایت و سرکوب می کنند در دست این انسانهای شریف و نمایندگانشان بود، هیچ انسانی شب گرسنه نمی خوابید، زندانی در کار نبود، اعدام و شلاق معنی نداشت، کودکان در خیابان نمی خوابیدند، زنان و جوانان به اعتیاد و تن فروشی کشیده نمی شدند. با سرنگون کردن اوباشان اسلامی می توان ثروت و سامان این کشور را صرف رفاه، امنیت، آسایش، سعادت، خوشبختی و تامین بالاترین استانداردهای سکونت برای جامعه کرد. با سرنگون کردن مشتی جنایت پیشه است که مردم قادر خواهند شد جامعه ای آزاد، برابر و انسانی را برپا کنند که هیچ زلزله ای نتواند جان کسی را بگیرد.

تلاشهای مردم برای کمک رسانی به زلزله زده گان آذربایجان حامل پیامهای ارزنده ای برای راه نشان دادن در تلاشهای بعدی بود. راه نشان دادن برای دخالت در سرنوشت جامعه. این را مردم در سراسر کشور و طی چند روز گذشته از خود به نمایش گذاشتند. راه نشان دادن برای بالاترین اتحاد و همدلی در میان میلیونها مردمی که از وضع موجود بستوه آمده اند. راه نشان دادن برای اینکه تنها با اتکا بر درک و نگرش انسانی می توان چنین موج صمیمانه و شورانگیزی از همبستگی را براه انداخت و همچنین نشان دادن خلاقیت و شایستگی برای اداره امور جامعه در تند پیچ ترین شرایط زندگی .

زنده باد انقلاب انسانی برای جامعه ای انسانی

18 اوت 2012

28 مرداد 91

۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

در 28 مرداد سال 1358 چه گذشت؟

مروری بر نقش شخصیتها و سازمانهای سیاسی
(بخش سوم و پایانی)

در بخشهای اول و دوم به سیر وقایع و رویدادهای مردادماه سال 58 و متعاقب آن پرداختیم. در این بخش به نقش و جایگاه نیروهای سیاسی مسلح، مواضع و عملکرد آنان و همچنین شخصیتهایی که در این دوران نقش ایفا کردند اشاره می کنم.

هیئت نمایندگی خلق کرد
هیئت نمایندگی خلق کرد بتاریخ چهارم آذرماه 58 طی اطلاعیه ای و با شرکت سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران کومه له، حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق و عزالدین حسینی اعلام موجودیت کرد. این هیئت طرف مذاکره کننده از سوی مردم کردستان با نمایندگان دولت موقت بود که بعنوان هیئت نمایندگی خلق کرد شناخته می شد. نیروهای سیاسی دیگری در کردستان فعالیت داشتند اما جزو این هیئت نبودند.

کومه له
سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران کومه له بعد از دورانی از فعالیت مخفی، موجودیت علنی خود را در مقطع قیام 57 اعلام کرد. کومه له در وقایع بعد از قیام 57 یکی از سازمانهای سیاسی مطرح و با نفوذ در میان توده های مردم کردستان بود. کومه له آن زمان یک جریان سیاسی پوپولیست و اساسا در کمپ جریانات مائوئیست بود. بروایت آن دوران خود را چپ و کمونیست می دانست. با همان درکی که آن ایام از کمونیسم داشت از منافع کارگران، دهقانان و مردم ستمدیده دفاع میکرد.
همین امر باعث شده بود که روشنفکران و جوانان انقلابی، دهقانان و بخشهایی از کارگران و اکثریت مردم کردستان این سازمان را بعنوان نماینده و سخنگوی خواست و مطالبات خود بحساب بیاورند. پتانسیل بالای گرایش چپ در جنوب کردستان به کومه له این امکان را داده بود که در مقابل نیروها و جریانات سیاسی و گرایشات مختلف دیگر دست بالا را داشته باشد. سازماندهی و ایجاد اتحادیه دهقانان در مقابل زورگویی مالکان منطقه که قبل و بعد از قیام همچنان به اجحافات خود در مقابل دهقانان ادامه می دادند یکی از اقدامات مهم و موثر کومه له در دفاع از دهقانان بود. اتحادیه دهقانان که مرکز اصلی آن در مریوان و روستاهای اطراف آن بود اساسا به ابتکار فواد مصطفی سلطانی تاسیس و راه اندازی شد. این اتحادیه  نیروی مسلح خود را داشت. در یک کلام در مقطع قیام و رویدادهای بعد از آن، کومه له بمثابه سازمانی چپ و کمونیست در کردستان و در ایران شناخته میشد.

در طول مذاکرات هیئت های مختلف اعزامی دولت موقت به کردستان، نماینده یا نمایندگانی از کومه له یک پای ثابت در این مذاکرات بودند. مواضع قاطع و سازش ناپذیر کومه له و مشخصا صدیق کمانگر در جریان مذاکرات با نمایندگان دولت موقت سبب شده بود که هم دولت موقت، حزب دمکرات و جریان مرتجع محلی مکتب قرآن احمد مفتی زاده که با مزاحمتهای خود مانع تراشی ایجاد می کرد همگی نسبت به کومه له دل خوشی نداشتند. مواضع سازش ناپذیر کومه له علیه جمهوری اسلامی خوشایند حزب دمکرات نبود. تشکیل اتحادیه دهقانان که عمده فعالیت آن در اطراف شهر مریوان و روستاهای آن شهر بود، دارای نیروی مسلح سازمانیافته ای در دفاع از دهقانان و زحمتکشان روستا بود. بسیاری از افراد مسلح عضو این اتحادیه علاوه بر بخشی از نیروهای مسلح کومه له، از زحمتکشان روستاها بودند. اتحادیه دهقانان در واقع ضمانتی در مقابل زورگویی مالکان علیه دهقانان بشمار می رفت. بافت شهری کومه له نیز عمدتا جوانان روشنفکر و فعالین سیاسی با گرایشات چپ بودند.

آن ایام کومه له با توجه به خطوط سیاسی و برنامه ای حاکم بر آن علیرغم قاطعیت  اش در مقابل رژیم اسلامی سیاست و برنامه ای برای سازماندهی جنبش کارگری در دستور نداشت. اما عموما به دلیل سیاست رادیکال ضد رژیمی این سازمان و مخالفت او با مرتجعین محلی ای مانند مفتی زاده و دیگر ملاکین و مرتجعین، بخش زیادی از کارگران و مردم  شهری به کومه له سمپاتی نشان می دادند. بتدریج و با ابتکار کومه له بویژه نقش و جایگاهی که صدیق کمانگر از خود نشان می داد، جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در سنندج شکل گرفت. جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در واقع نهاد و تشکلی غیر سازمانی بود که قادر شد نماینده گان شوراها و مراکز توده ای در محلات شهر سنندج را به دور خود سازمان دهد. این جمعیت بتدریج به نهادی توده ای تبدیل شد که صدیق کمانگر خود در راس آن به ایفای نقش می پرداخت. وقتیکه شوراها و بنکه های محلات در سنندج تشکیل شد، در راس این شوراها یک هیئت موسس وجود داشت بنام هیئت موسس شوراهای محلات شهر سنندج. هیئت موسس شوراهای محلات که پایه توده ای و اجتماعی جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب شمرده می شد، خود نیز دارای افراد مسلح و سازمان داده شده ای در سطح محلات شهر بود که به نوعی اداره امور شهر را از نظر امنیتی، مسایل و مشکلات مردم و غیره انجام می داد. کومه له نیز بعنوان یک سازمان سیاسی و با نیروی مسلح خود تقریبا در راس جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب و هیئت موسس شوراهای شهر سنندج قرار داشت. در یک کلام باید گفت که کومه له بعنوان نماینده چپ و کمونیسم آن دوره در کردستان شناخته میشد. اما کومه له به لحاظ نطری، تئوریک و برنامه ای، خط و خطوط  روشن و مدونی نداشت. نقطه قوت کومه له در دخالتگری به موقع در رویدادهای سیاسی و قاطعیت در مقابل رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی و اتفاقات آن دوره بود.

حزب دمکرات کردستان ایران
حزب دمکرات در بعد از قیام 57 و با پیشینه تاریخی خود یعنی جمهوری مهاباد پس از 32 سال، فعالیت علنی خود را آغاز کرد. رهبری این حزب متشکل بود از سران عشایر، ملاها، خانها و فئودالهای منطقه شمال کردستان. این حزب یکی دیگر از نیروهای سیاسی در رویدادهای بعد از قیام 57 در کردستان بود. نقطه اتکای این حزب برای ایفای نقش در فضای سیاسی آندوره پیشینه قبلی آن و پشت سر گذاشتن دوره ای که به جمهوری مهاباد معروف است بود. اما تحولات دوران قیام، خواست و مطالبات نوین جامعه کردستان، سربلند کردن چپ و کمونیسم و اینبار حضور سازمانی در قامت چپ و در دفاع از کارگران و زحمتکشان، بدرجات زیادی میدان مانور را از حزب دمکرات و ناسیونالیسم کرد گرفته بود. حزب دمکرات بر بستر پیشینه قبلی و نمایندگی کردن خواست و مطالبات بورژوازی کرد و در قامت رهبر جنبش ناسیونالیسم کرد در دوران قیام 57 مجددا سربلند کرد. حزب دمکرات توانست بخش زیادی از سران عشایر شمال کردستان و همچنین خانها و مالکان مناطقی از کردستان را در مقابل دهقانان و علیه سیاستهای کومه له مسلح کند.

همچنانکه گفته شد حزب دمکرات یکی از نیروهای شرکت کننده در مذاکرات با هیئتهای اعزامی دولت موقت به کردستان بود. کوتاه آمدن حزب دمکرات کردستان ایران در مقابل درخواستهای زورگویانه دولت موقت سبب شده بود که حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی هر از گاهی جداگانه نمایندگان این حزب و مشخصا قاسملو را بعنوان طرف اصلی مذاکره کننده فرابخواند. حزب دمکرات نیز دائما این آمادگی را از خود نشان می داد که با پذیرش امتیازاتی  بگونه ای با جمهوری اسلامی کنار بیاید. سیاست سازش و مصالحه حزب دمکرات از همان ابتدا و بعدا در پروسه مذاکرات بعنوان عضوی از هیئت نمایندگی خلق کرد زبانزد همگان بود.

قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران در پاسخ به پیام خمینی در متینگی که در مهاباد برگزار شد رسما گفت: " ما به پیام امام "لبیک" گفته ایم. و با این پیام و پیامهای مشابه آمادگی حزب دمکرات را برای هرگونه همسویی و همکاری با خمینی اعلام کرد. تنها عاملی که امکان نزدیکی و همکاری حزب دمکرات با رژیم اسلامی را غیرممکن ساخته بود حضور قدرتمند چپ در کردستان بود که کومه له بعنوان سخنگوی این چپ در آن دوران آنرا نمایندگی می کرد. اما علیرغم اینها بعد از تشکیل هیئت نمایندگی خلق کرد در آذرماه 58 باز هم حزب دمکرات کردستان ایران به تنهایی و با دور زدن این هیئت به دیدار خمینی و دیگر مقامات دولت موقت می رفت و در بسیاری مقاطع تعهدات خود به این هیئت را زیر پا می گذاشت و راسا این دیدارها را با هدف سازش با جمهوری اسلامی سازمان میداد. این نوع از تلاشهای حزب دمکرات سبب شده بود این حزب از نظر مردم بعنوان حزبی مصالحه گر و سازشکار شناخته شود و عمدتا در جنوب کردستان بویژه در جایی مثل سنندج نفوذ و اعتبار چندانی نداشت. یکبار که ستون اعزامی دولت عازم رفتن به پادگان سنندج بود مردم و جوانان مسلح شهر مانع از رفتن این ستون کمکی به پادگان شدند اما حزب دمکرات با قلدرمنشی این ستون را تا رسیدن به پادگان شهر اسکورت کرد. این نوع خوش خدمتی ها بخشی از آن وعده هایی بود که خود مستقیما در مذاکرات و دید و بازدیدهایش با خمینی و دولت موقت به آنها قولش را داده بود.

بخشهایی از پیامهای حزب دمکرات به خمینی

مذاكره حزب دمكرات كردستان با امام خمینی.

قم- ستاد خبری كیهان:

هیات هشت نفری نمایندگان حزب دمكرات كردستان ایران بعدازظهر امروز در منزل آیت‌الله خمینی با ایشان ملاقات كرد این هیات كه ریاست آن را دكتر عبدالرحمن قاسملو دبیر كل حزب دمكرات كردستان ایران عهده ‌دار است در مذاكرات 45 دقیقه‌ای خود با امام خمینی پیرامون اوضاع جاری استان كردستان گفتگو كرد و در گفت و گوهای خود اوضاع این استان را تشریح كرد. قاسملو مذاكرات هیات را رضایت بخش خواند و گفت: "برای رفع سوءتفاهم‏ها و كوتاه كردن دست اعمال مزدور و خائنین به میهن قرار شد فردا با مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت اسلامی ملاقات و مذاكره شود و نكات فنی و مسائل كردستان با ایشان درمیان گذارده شود و برای رفع مشكلات در این منطقه اقدام گردد".(اطلاعات9/1/1358)

قسمتی از خبر کیهان.

بازرگان در ملاقات با هیات حزب دموكرات كردستان:

هیات نمایندگی حزب دموكرات كردستان ایران به دنبال ملاقات با امام خمینی با مهندس بازرگان نیز ملاقات كرد و در مورد مسایل جاری مملكت بویژه مساله كردستان اطلاعیه ای منتشر كرد.

در این ملاقات رییس هیات نمایندگی كردها را دكتر عبدالرحمان قاسملو به عهده داشت و در آن غنی بلوریان محمد امین سراجی و امیر قاضی اعضای دفتر سیاسی حزب عضویت داشتند.

آقای داریوش فروهر وزیر كار نیز در این دیدار حضور داشت. در جریان ملاقات كه هفتاد و پنج دقیقه طول كشید ابتدا دكتر عبدالرحمان قاسملو روی كار آمدن دولت موقت جمهوری اسلامی را تبریك گفت و پشتیبانی حزب دموكرات كردستان را از آن اعلام داشت. سپس به تفصیل درباره وضع فعلی كردستان، تحریكاتی كه در آن سازمان از سوی افراد ضد انقلابی به وبویژه در سنندج و ارومیه علیه مردم كردستان انجام می‏شود سخن گفت و آنگاه خواست‏های مردم كردستان را مطرح كرد و مفهوم خودمختاری را به تفصیل توضیح داد وی ابتدا از نخست وزیر خواست كه به هیات نمایندگی امكان داده شود در رادیو و تلویزیون خواستهای مردم كردستان بویژه خودمختاری را برای افكار عمومی ایران روشن سازد. دكتر قاسملو همچنین از نخست وزیر خواست كه به منظور گنجاندن خواستهای خلق كرد در قانون اساسی نماینده مردم كردستان در تدوین قانون اساسی جدید شركت نماید.(كیهان15/1/1358)

پیام پشتیبانی حزب دمکرات

 (قاسملو : با تمام وجود از امام پشتیبانی می‌كنیم.) این پیام که بتاریخ 29 آذر ماه 58 از سوی قاسملو به خمینی داده شده، متعاقب 9 ماه جنایت و آدم کشی رژیم اسلامی از مقطع قیام تا آذرماه 58 است.

قاسملو : با تمام وجود از امام پشتیبانی می‌كنیم.
مهاباد ـ خبرنگار اعزامی ‌كیهان: میتینگ حزب دمكرات كردستان ساعت 3 بعدازظهر دیروز در میدان «قاضی محمد» مهاباد برگزار شد. در این مراسم كه گروههای مختلف مردم مهاباد شركت داشتند دكتر عبدالرحمن قاسملو دبیر كل حزب دمكرات طی سخنانی گفت: خواهران و برادران عزیز و همشهریان و ملت قهرمان پرور كرد اینك خود را زیاد خوشبخت می‌دانم كه بعد از چند ماه در مهاباد عزیز با هم درباره درگیریهای كردستان صحبت كنیم. به من اجازه دهید قبل از اشاره به نكته‌های فراوان بر شهیدان آزادی كردستان ایران و ایران سلام كنم. دكتر قاسملو پس از تشكر از مردم گفت: امروز ما در اینجا جمع شده‌ایم كه یكبار دیگر سلام ما به رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی‌ایران برسد ما در این جا جمع شدیم كه به امام خمینی بگوییم پیام او را دریافت كردیم و به پیام ایشان لبیك می‌گوییم.

 (اطلاعات29/8/1358)

مصاحبه اختصاصی كیهان با رهبران كرد

قاسملو:كم لطفی امام برای ما خیلی بهتر از لطف بیگانگان است. (كیهان6/9/۱۳۵۸)

عبدالرحمن قاسملو ما باید مستقیما با امام خمینی وارد مذاكره شویم. ((بامداد12/10/1358)

کریم حسامی با کیهان
بخشی از مصاحبه کریم حسامی عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران در گفتگوئی با روزنامه کیهان.

"حزب ما به امام خمینی احترام کامل دارد و ما امام را رهبر واقعی ملت میدانیم. حزب ما بارها با ارسال نامه به امام رهبری ایشان را تائید کرده است. و یقین داریم که امام هیچ موقع خواهان خونریزی و برادرکشی نیست. ما از شخصیتهای دینی و ملی و سازمانها و احزاب مترقی که راه حل مسالمت آمیز را برای حل مسائل کردستان پیشنهاد کرده اند عمیقا سپاسگزاریم و ما خواهان اتحاد و تشکیل وحدت مشترک هستیم." (روزنامه کیهان پانزدهم آبانماه 1358)

دمکراتها پاسداران را اسکورت کردند!
"صبح امروز کسب اطلاع شد که انتظامات شهر نوسود همچنان در دست افراد مسلح حزب دمکرات است. همچنین گزارش شد که عصر دیروز پاسداران و جوانمردان نوسود این شهر را ترک گفته و به پاوه رفتند. یک گروه از سوی حزب دمکرات ماموران را تا پاوه اسکورت کردند تا در بین راه برای آنان اتفاقی رخ ندهد. صبح امروز تابلوی حزب دمکرات در نوسود بالا رفت و در محل این حزب مردم و قوای انتظامی در جلسات سخنرانی اعضای حزب شرکت کردند." (روزنامه اطلاعات پانزدهم آبانماه 1358)

موارد فوق تیتر بریده روزنامه های آندوره است که بعنوان اسناد مکتوب نشان می دهد که حزب دمکرات کردستان ایران مدام به خمینی چشم دوخته بود. چه قبل از تشکیل هیئت و چه بعد از آن مرتب در تلاش بود که با این پیامها و این دید و بازدیدها مستقیما برای خود موقعیتی دست و پا کند. حزب دمکرات نشان داده بود که در مقابل گرفتن کمترین امتیازی در کردستان حاضر است هر خدمتی برای رژیم اسلامی انجام دهد.

عزالدین حسینی
عزالدین حسینی یک شخصیت روحانی بود که مخالف دخالت مذهب در حاکمیت بود. گرایشات مذهبی او عمدتا سنتی بود و به همین خاطر طیفی از مردم که مذهب را سنتا قبول داشتند و خواهان یک زندگی آزاد و برابر بودند او را قبول داشتند. همین مسئله سبب شده بود که برای خود موقعیت و جایگاهی دست و پا کند و به اصطلاح او را بعنوان کسیکه نه چپ و نه راست است در یک موقعیت میانی قرار دهد. حسینی بارها و قبل از تشکیل هیئت نمایندگی خلق کرد یعنی در شش ماهه اول سال 58 سفرهایی به تهران کرد و با نمایندگان دولت موقت بر سر اوضاع کردستان با آنها صحبت و مزاکره کرده بود. بجز نکات فوق چیز خاصی در مورد عزالدین حسینی نمی توان گفت. درک خود از اسلام را در قالب رعایت حق و حقوق مردم کرد و از موضعی ناسیونالیستی بیان می کرد. مواضع سیاسی او ضمن اینکه برجستگی بیشتری داشت اما از موضعی ناسیونالیستی و نه مذهبی بیان میشد.
شاخه کردستان سازمان چریکهای فدایی خلق!
 این سازمان در کردستان با اسرار کومله و به هدف رقابت با حزب دمکرات کردستان ایران بعنوان عضوی از هیئت نمایندگی در مذاکرات شرکت داشت. حزب دمکرات مخالف حضور چریکها در این هیئت بود اما کومه له با حضور آنان و با حق رای برابر از حضور آنها در این هیئت دفاع میکرد. سازمان چریکهای فدایی خلق شاخه کردستان، نیروی مسلح قابل ملاحظه ای در کردستان نداشت و با شرایط پیش آمده در کردستان نیزمشکل و مسئله داشت اما علیرغم اینها در این هیئت جای گرفت. بعدها با مسئله انشعاب در این سازمان، بخش اکثریت آن پشت سر خمینی بخط شدند.

مکتب قرآن احمد مفتی زاده
قبلا و در بخشهای اول و دوم مربوط به وقایع سال 58 به عملکرد این جریان مرتجع محلی اشاره کرده ام. این جریان مذهبی از ابتدای موجودیتش تا مقطعی که بشدت از سوی مردم و جریانات سیاسی حاشیه ای شد، دارو دسته و باندهایی در مقابل خواستهای آزادیخواهانه، چپ و برابری طلبانه مردم بودند. در مردادماه 58 همزمان با کنترل موقت شهرها توسط ارتش و سپاه پاسداران، قدم بقدم در همراهی و همکاری با آنان و برای لو دادن جوانان مبارز محلات با سر و صورت پوشیده نهایت خدمت به رژیم اسلامی را از خود بنمایش گذاشتند. جریان مکتب قرآن مفتی زاده یکی از ستونهای محلی رژیم بود. جریانی بشدت منفور در میان مردم.

 جمعبندی
بر بستر وقایع سال 58 در کردستان از ابتدای قیام 57 تا شروع حمله مجدد رژیم اسلامی در جنگ 24 روزه سنندج در فروردین 59 ، جمهوری اسلامی با کشتار وسیع، توپ و خمپاره باران، حملات هوایی و اعدامهای دسته جمعی تنها 3 ماه توانست شهرهای کردستان را به کنترل خود دربیاورد. در مجموع 10 ماه شهر و روستاهای کردستان در دست مردم قیام کننده و سازمانها و نیروهای سیاسی بود. طی این 10 ماه مردم سراسر کردستان گنجینه ای از دستاوردهای مبارزاتی، چپ و انقلابی بدست آوردند. نپذیرفتن  رژیم اسلامی از همان ابتدای سرکار آمدنش پیامی برای ادامه انقلاب مردم در سراسر کشور بود. با وجود احزاب و سازمانهای سیاسی و شخصیتهای مختلف در گیر در اوضاع سیاسی آن ایام در کردستان، اما در محور تمام اینها دو نیرو حرف اول و آخر را می زدند.
دو نیروی سیاسی که ریشه در دو جنبش متفاوت داشتند سر بر آورده بودند. جنبشی چپ و انقلابی که بجرئت می توان گفت که اکثریت داشت و سخنگوی آن صدیق کمانگر بود و جنبشی راست و ناسیونالیستی که قاسملو آنرا نمایندگی میکرد. این دو جنبش طی بیش از سه دهه،  اکنون بشدت پلاریزه شده است. امروز دیگر آنچه سیمای جامعه کردستان را رقم می زند رشد و قدرت گیری چپ در جامعه کردستان است. جنبش کارگری، جنبش دفاع از حقوق برابر زن و مرد، رادیکالیسم و خواست و توقع یک زندگی انسانی ستونهای پایه ای این جنبش هستند. بیان گویا و روشن این جنبش را در افق و اهداف کمونیسم کارگری بعنوان گرایش و نیرویی که از مقطع تشکیل حزب کمونیست ایران تا حزب کمونیست کارگری توسط کمونیسم کارگری صاحب جهت روشن تری شد، می توان توضیح داد. بی گمان بدون حضور و اثر گزاری کمونیسم کارگری در سیر وقایع تاریخی این دوران، چنین موقعیتی را نمی شد شاهد بود.

6 اوت 2012






۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

در مرداد ماه سال 1358 چه گذشت؟


فرمان حمله خمینی به کردستان (بخش دوم)

بعد از پایان یافتن  کوچ  تاریخی مردم مریوان، رژیم اسلامی جنگ و درگیری تازه ای را در پاوه به مردم تحمیل کرد.
26 مرداد 58 جنگ سختی مابین طرفهای درگیر در پاوه در می گیرد. رژیم اسلامی به چمران ماموریت می دهد که "غائله" پاوه را تمام کند. شهر پاوه همچنان در دست مردم و نیروهای سیاسی مسلح است. نیروهای حکومت برای تصرف شهر از راه زمین قادر به این کار نمی شوند. نیروهایشان در داخل شهر پاوه از سوی مردم و نیروهای مسلح متحمل تلفات زیادی می شود. از راه هوایی هم هیلی کوپترها در تیر رس نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و مردم قرار می گیرد. این شکستی برای نیروهای رژیم محسوب می شود.
شکست ارتش و سپاه رژیم در پاوه سبب شد که خمینی خود مستقیما بعنوان فرمانده قوا، به تمام نیروهای مسلح ارتش و سپاه و همیاری دولت موقت فراخوان دهد و فرمان حمله به پاوه را صادر کند.
فرمان خمینی برای حمله به پاوه مقدمه ای برای حمله ای سراسری تر به تمام شهرهای کردستان بود.
خمینی در پیامی که برای آن مهلتی 24 ساعته تعیین کرده بود از تمامی نیروهای مسلح می خواهد که در این مدت زمان وارد عمل شده و پاوه را از دست به گفته او " اشرار" آزاد کنند.
خمینی و دولت موقت او که ادعای مذاکره برای حل مسایل کردستان را داشت به یکباره طرفهای مذاکره کننده یعنی نمایندگان مردم کردستان، سازمانهای سیاسی و کلا مردم قیام کننده علیه رژیم پهلوی را اشرار و سران اشرار لقب می دهد.
(پیام خمینی به روسای ستاد ارتش، ژاندار مری و سپاه پاسداران)
بسم اله الرحمن الرحیم 
"به رئیس کل ستاد ارتش و رئیس کل ژاندار مری اسلامی و رئیس پاسداران اکیدا دستور میدهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم و تمام مرزهای منطقه را سریعتر ببندید که اشرار به خارج نگریزند و اکیدا دستور می دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر تخلف از وظیفه و مورد موخذه شدید خواهد شد.
"مرداد 1358 روح الله الموسوی الخمینی"
خمینی مکررا اطلاعیه صادر می کند و مرتب این اطلاعیه ها که مضمون و محتوای آن حمله همه جانبه به کردستان است از رادیو تهران خوانده می شود. خمینی و دولت موقت او که طی شش ماه قبل از این فرمان مدام هیئت های مذاکره کننده به کردستان روانه می کردند، در مردادماه 58 چهره کریه و ضد مردمی خود را بیشتر آشکار ساختند و با فرمان حمله خمینی به کردستان نشان دادند که کانون ادامه قیام و انقلاب مردم را با تمام قدرت در هم بکوبند.
 در محکومیت فرمان این حمله، از سوی سازمانهای سیاسی، نهاده و انجمنهای مختلف اطلاعیه هایی منتشر می شود.
جریان مکتب قرآن احمد مفتی زاده که تا قبل از حمله به کردستان از سوی مردم و نیروهای سیاسی به انزوا کشیده شده بود، با شروع فرمان حمله خمینی و آغاز جنگ مجدد و حمله نیروهای سپاه و ارتش کم کم جان تازه ای می گیرد. احمد مفتی زاده و جریان مکتب قرآن او در این تلاش بود که به خمینی و دولت موقت نشان دهد که تنها جریان مکتب قرآن او است که می تواند آلترناتیو اوضاع موجود باشد.
این مرتجع محلی بلافاصله نیروهایش را از سراسر کردستان جمع کرد و در محل کاخ جوانان سنندج به توجیه وتفهیم آنان برای همکاری با سربازان و سپاهیان رژیم اسلامی پرداخت. مفتی زاده با صدور اطلاعیه از خمینی حمایت کرد و نیروهای تحت فرمانش در کنار مزدوران رژیم به تعقیب و شناسایی انقلابیون و مبارزین پرداختند و در عملیاتهای شناسایی و دستگیری جوانان شرکت فعالی از خود بنمایش گذاشت. نیروهای مفتی زاده از این مقطع به بعد است که با سر و صورت پوشیده در کنار نیروهای رژیم حتی در اعدام جوانان شرکت می کنند.
در شهر سقز فرمانده پادگان این شهر به اسم ( سرهنک محمد فراشاهی ) بدلیل مخالفت با اعمال وحشیانه پاسداران در کشتار مردم  و برای جلوگیری از این وحشیگریها با آنان درگیر می شود. پاسداران خمینی او را بدلیل همکاری با نیروهای سیاسی مسلح اعدام می کنند. موجی از نارضایتی در میان پرسنل ارتش نسبت به این عمل براه می افتد و تعدادی از پرسنل بومی پادگان با سلاحهایشان به مردم می پیوندند.
فرماندهان رژیم و مزدوران محلی آنان کشتار مبارزین و انقلابیون را ابتدا از پاوه  شروع می کنند.
خانه گردی و دستگیری کسانیکه سالها علیه حکومت پهلوی مبارزه کرده بودند آغاز می شود.
روزنامه جمهوری اسلامی بتاریخ یکشنبه بیست و هشتم مرداد ماه 58 در ارتباط با اوضاع شهر پاوه چنین نوشت: "از 180 پاسدار اعزامی تهران و اصفهان حدود 150 نفر کشته یا زخمی شده و عده ای نیز اسیر شده اند.در ضمن یک فروند جت جنگنده اف 4 که برای عملیات تجسسی و شناسایی بر فراز پاوه در پرواز بود در چهار کیلومتری شمال پاوه سقوط کرد، وسایل ارتباط جمعی علت سقوط را بعضا برخورد گلوله و بعضی نقص فنی ذکر کردند پس از چند روز جنازه سوخته دو خلبان آن بنامهای سرگرد محمد نوژه و ستوان یکم سید عبداله بشیری پیدا شد." "روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه بیست و هشتم مردادماه 1358 "
جنگ در پاوه و شکست سخت ارتش و سپاهیان اسلام توسط نیروهای سیاسی و مردم مسلح، خمینی را بر آن داشت که با براه انداختن تبلیغات عوامفریبانه و با تمام قدرت نیروهای سپاه، ارتش و همچنین خلخالی آدم کش را در معیت این نیروها روانه و به کردستان حمله کنند.
27 مرداد 58 دو خودرو ارتشی مملو از افراد مسلح وارد شهر سنندج شده و قصد داشتند خود را به پادگان شهر برسانند. افراد داخل این دو خودرو توسط جوانان مسلح شهر خلع سلاح می شوند. این واقعه از سوی رژیم تبدیل به خوراک تبلیغاتی دیگری برای بسیج هر چه بیشتر سپاه و ارتش به کردستان شد. رادیو تلویزیون رژیم در یک برنامه خبری اعلام کرد: "که در سنندج به سربازان حمله شده است و همزمان به دروغ اعلام کردند که نیروهای سیاسی زنان و کودکان مردم مسلمان را در مسجد جامع این شهر به گروگان گرفته اند. این تبلیغات متعاقب تبلیغات قبلی در مورد شهر پاوه، مقدمات پیشبرد طرح فرمان حمله وسیع و همه جانبه به کردستان از سوی خمینی بود. خمینی در این پیام چنین گفت:
"به اسمه تعالی! بدون فوت وقت به سنندج بروید. کلیه نیروها و قوای نظامی توجه فرمائید. الساعه خبر رسید که در سنندج، ارتشی ها و سازمانهای آنانرا محاصره کرده اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک مرسند، اسلحه ها را می برند و از مسجد سنندج بما خبر داده اند که حزب دمکرات زنهای ما را به گروگان برده اند. اکیدا به کلیه قوای انتظامی دستور می دهم که به پادگانهای مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی بطرف سنندج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمائید. پاسداران انقلاب در هر محلی هستند به مقدار کافی بطرف سنندج و تمام کردستان به پل هوایی بسیج شوند و با تمام شدت اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر ولو بقدر یکساعت تخلف از وظیفه و بشدت تعقیب می شود. از ملت ایران می خواهم که مراقب باشند، هر یک از ماموران تخلف کردند فورا اطلاع دهند. من انتظار دارم تا نیم ساعت دیگر قوای انتظامی بمن خبر بسیج عمومی برسد. " والسلام روح الله موسوی خمینی، مرداد ماه 1358 "
خمینی در همان روز 28 مرداد اقدام به برگزاری جلسه ای با نمایندگان مجلس خبگان می کند و علیه مردم کردستان به سمپاشی می پردازد. سخنرانیهای خمینی و اطلاعیه های او مکررا از رادیو و تلویزیون سراسری پخش می شود. حزب توده که در خوش خدمتی به رژیم اسلامی سنگ تمام گذاشته بود طی اطلاعیه در خصوص وقایع کردستان چنین نوشت:
اطلاعیه حزب توده ایران در مورد مسایل کردستان!
"دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران در اطلاعیه ای با اشاره به حوادث ناگوار کردستان خواستار سرکوب قاطع ضد انقلاب و حل مسایل از راه مسمالمت شد. در این اطلاعیه آمده است که توده های وسیع مردم کردستان مانند مردم همه کشور خواستار پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی هستند و آماده اند در این راه دوش بدوش سایر مبارزان در نبرد مقدس برای ریشه کن کردن نقوذ امپریالیسم و صهیونیسم شرکت کنند."
همراه با گسترش حملات هوایی و زمینی و در جهت تکمیل این حملات و برای زهر چشم گرفتن از مردم در بامداد روز 28 مرداد 58 اولین اعدامهای دسته جمعی آغاز شد.
در شهر پاوه 12 نفر در یک دادگاه صحرایی و در چند دقیقه محاکمه و تیرباران شدند. اسامی اعدام شده گان چنین است:
عبداله نوری، هوشنگ عزیزی، محمد عزیزی، یداله محمدی، حسین شیبانی، هرمز گرجی بیاتی، مظفر فتاحی، بهمن عزتی، محمد محمودی، اضغر بهنودی، آذرنوش مهدویان و دکتر قاسم رشوند سرداری.
در مرحله دوم از این قتل عام در بعداظهر روز 29 مرداد ماه 58 هفت نفر دیگر طی یک دادگاه چند دقیقه ای به اعدام محکوم و آنان نیز تیرباران شدند. اسامی این هفت نفر عبارت بودند از:
حاجی افراسیاب، عبدلوهاب ملکشاهی، محمد نقشبندی، عبدلکریم کریمی، عماد الدین ناصری، عزیز مرادی و مراد ذولفقاری. "روزنامه کیهان سی ام مردادماه 1358"
مردم شهرهای کردستان که از تهاجم وحشیانه رژیم خشمگین شده بودند، قبل از یورش نیروهای رژیم به این شهرها روز 29 مرداد ماه 1358 در شهرهای سقز و بوکان تظاهرات بزرگی برپا کردند و علیه یورش رژیم به کردستان با سر دادن شعار "مرگ بر خمینی" بطرف مراکز و مقرهای مدرسه های قرآن که باندهای ملا احمد مفتی زاده در آنها مستقر بودند رفته و این مقرات را خلع سلاح کردند. ملا احمد مفتی زاده و افراد وابسته به او از صدور فرمان و حمله خمینی به کردستان در پوست خود نمی گنجیدند. این مرتجع محلی با ورود نیروهای سپاه و ارتش در خدمت آنان قرار گرفت و  و افراد او به شناسایی فعالین و جوانان مبارز می پرداختند.
روز سوم شهریور 58 ، 9 نفر از دستگیر شدگان در یک دادگاه فرمایشی توسط خلخالی در مریوان به اعدام محکوم می شوند. اسامی اعدام شدگان:
امین مصطفی سلطانی، حسین مصطفی سلطانی، جلال نسیمی، حسین پیرخضری، احمد پیر خضری دکتر احمد احضری، فایق عزیزی، احمد قادرزاده و علی دادستانی.
یک هفته ای از یورش سپاهیان اسلام به کردستان گذشته بود که همچنان در اعتراض به تیراندازی و حضور پاسداران تظاهراتی در سنندج و در اعتراض به کشته شدن یکی از جوانان شهر توسط پاسدارن برگزار می شود. چند نفری در این تظاهرات دستگیر می شوند .
11 نفر از جوانان شهر سنندج را  که در این تظاهرات و بعضا بطرق مختلف و در مکانهای مجزا دستگیر کرده بودند روانه فرودگاه سنندج می کنند.
خلخالی این جلاد خمینی در روز 5 شهریورماه 58  در به اصطلاح دادگاههای 5 دقیقه ای آنها را به اعدام محکوم می کند و حکم را به اجرا در می آورند. اسامی اعدام شدگان سنندج:
احسن ناهید، شهریار ناهید، جمیل یخچالی، مظفر رحیمی، عطا زندی، امجد مبصری، عیسی پیرولی، ناصر نسیمی، خسو نیازمند، یداله فولادی و سیروس منوچهری.
دو نفر از افراد اعدام شده زخمی بودند و یکی از آنها را بر روی برانکادر به محل اجرای کشتار آوردند.
همانوقت انتشار عکس اعدام این 11 انسان شریف و محبوب مردم سنندج، در روزنامه های داخل و خارج کشور به اطلاع افکار عمومی رسید.این عمل وحشیانه موجی از تنفر علیه قاتلان مردم را با خود به همراه آورد.
در سقز مقاومت مردم و نیروهای سیاسی در مقابل لشکریان و سپاهیان خمینی ادامه داشت.
خلخالی جلاد خمینی از سنندج عازم سقز شد تا در آنجا نیز جنایت دیگری خلق کند. 10 نفر از جوانان شهر و 10 نفر از نظامیانی که در محل خدمت نبودند( مجموعا 20 نفر) را یک روز بعد از اعدامهای سنندج یعنی در روز ششم شهریور 58 تیرباران کردند. اسامی این 20 نفر عبارتند از:
احمد سعیدی، قادر بهادر، طاهر خطیبی، محمد بابا میری، ناصر حدادی، رسول امینی،  محمد غفاری، ناجی خورشیدی، کریم رضایی ، انور اردلان، علی فخرائی، سیف اله فیضی، (14 ساله) عبداله بهرامی، سید حسن احمدی، محمد درویش نقره ای، کریم شیریانی، ابوبکر صمدی، احمد مقدم، جلیل جمال زاده و آذر گشب دارائی ( 12 ساله)
بعد از مریوان، سنندج و سقز تدارک حمله ارتش و سپاه متوجه مهاباد شد. دوش به دوش پیشروی مزدوران ارتش و سپاه، خلخالی نیز با راه اندازی دادگاههای چند دقیقه ای حکم اعدام علیه دستگیر شدگان را صادر میکرد. همزمان با این لشکر کشی و اعدام جوانان، تظاهرات ها در شهرهای کردستان و در محکومیت این یورش وحشیانه ادامه داشت.از سوی دیگر مقاومت و وارد کردن ضربات کاری بر ستونهای نظامی در مناطقی از کردستان توسط نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی همچنان در جریان بود. یکی از این ستونها در محور جاده بانه متحمل ضربات بسیار سنگینی شد که قادر به جابجا شدن  نبود.
در روز نهم شهریور 58 فواد مصطفی سلطانی از بنیانگزاران کومه له و رهبر اتحادیه دهقانان مریوان همراه پنج تن از همرزمانش در مسیر جاده مریوان سقز با واحدی مجهز از نیروهای رژیم به فرماندهی چمران روبرو می شوند که در یک جنگ نابرابر او و یکی از همرزمانش جان می بازند.
رادیو و روزنامه های رژیم با خوشحالی تمام این خبر را منتشر می کنند. اندوه عمیقی در میان مردم و نیروهای مسلح کومه له بمناسبت این واقعه پدیدار می شود. اما مبارزات اعتراضی مردم و مقاومت مسلحانه در مقابل نیروهای رژیم کماکان ادامه پیدا می کند.
روز دهم شهریور نیروهای ارتش و سپاه با همکاری پاسداران محلی بعد از زدو خوردی بر شهر بوکان مسلط می شوند.همان روز در شمال کردستان در منطقه سلماس جنگی مابین مردم  و نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی با نیروهای نظامی رژیم که با فانتوم و هیلی کوپتر پشتیبانی می شدند در می گیرد.
در سلماس حکومت نظامی اعلام می شود. شهر پیرانشهر نیز توسط ارتش تسخیر و اشغال می گردد.
در 11 شهریور فاجعه قارنا روی می دهد. ملاحسنی همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک جهت ایجاد رعب و وحشت به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش می برند. روستای قارنا که بیخبر از تمام جنگ ودرگیریها بود توسط این ستون اشغال می شود و پاسداران رژیم همه مردم روستا از کوچک و بزرگ را به رگبار می بندند. ملای روستا برای جلوگیری از این قتل عام به خواهش و تمنا می افتد  او را هم به رگبار می بندند. که در نتیجه این تهاجم وحشیانه  68 نفر کودک، پیر و جوان را قتل عام می کنند.
روزنامه های رژیم برای سرپوش گذاشتن بر قتل عام روستای قارنا، خبر آنرا بعد از بیست روز منتشر می کنند. باز هم برای سرپوش گذاشتن بر فاجعه ای که سپاهیان اسلام در قارنا بوجود آوردند اعلام می کنند که وابسته گان نیروهای مستقر در پادگان جلدیان که طی حمله حزب دمکرات کردستان کشته شده اند ، برای گرفتن انتقام این واقعه را در قارنا بوجود آورده اند.
همزمان با این وقایع. بنی صدر که آن هنگام عضو شورای انقلاب بود در محل کانون فرهنگیان در اجتماع هزاران نفر از مردم ارومیه به سخنرانی در رابطه با کردستان می پردازد.
بنی صدر در این سخنرانی مدعی بود که نیروهای سیاسی بهانه می گیرند و ماههاست ما را بسر می گردانند. او در این سخنرانی تلاش می کند که وقایع را وارونه جلوه دهد . به خط و نشان کشیدن متوصل می شود. در انتهای سخنانش می گوید: "اگر کسی پیام صلح ما را نپذیرد پیام ما شمشیر و جنگ است."
پیام صلح بنی صدر چیزی جز تحمیل ماهها شمشیر و جنگ به مردم کردستان و اعدامهای دسته جمعی نبود. پیام صلح بنی صدر فاجعه قارنا بود که 68 زن و کودک و پیر و جوان را به رگبار بستند.
12 شهریور 58  با روشن شدن هوا و با استفاده از نیروهای هوایی و زمینی و کوبیدن چهار طرف شهر، نیروهای رژیم شهر مهاباد را نیز تسخیر می کنند.
13 شهریور 58 بعد از یک درگیری خونین در گردنه خان مابین نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و واحدهای اعزامی لشکر 28 کردستان شهر بانه نیز به تصرف نیروهای رژیم در می آید.
روز 15 شهریور نیز تکاوران نیروی دریایی و هوایی شیراز همراه با ستونهای نظامی ارتش و سپاه لشکر سنندج شهر سردشت را که خالی از سکنه بود با مقاومتی اندک تصرف می کنند.
در همان روز 13 شهریور 58 ، 4 نفر به اسامی عطا محمدی، حسین محمدی، ابراهیم محمدی و حسین نوری به اتهام شرکت در جنگ مسلحانه در پادگان شهر سقز توسط حکم خلخالی اعدام می شوند.
بدین ترتیب تهاجم وسیع و گسترده ارتش و سپاه پاسداران به شهرهای کردستان که با صدور فرمان خمینی در 28 مرداد 58 روی داد از آن دست جنایاتی بود که که کردستان را به خاک و خون کشید.
در پی این یورش چنگیز وار، موقتا اکثر شهرهای کردستان به تصرف ارتش و سپاهیان رژیم در می آید. حاصل این تهاجم وحشیانه کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم شهر و روستاهای کردستان، ویران نمودن خانه و کاشانه مردم و اعدام دهها جوان در دادگاههای 5 دقیقه خلخالی بود.
علیرغم تمام این جنایت و به تصرف در آوردن شهرها، مردم شهرهای کردستان با خشم و تنفری چندین برابر از قبل به حضور نیروهای ارتش و سپاهیان رژیم جسته و گریخته به اعتراض علیه حضور آنان ادامه می دادند.
همزمان با اعتراضات عمومی مردم که بتناوب در شهرهای مختلف روی می داد، نیروها و سازمانهای مسلح که اکنون به خارج از شهرها عقب نشینی کرده بودند، به عملیاتهای خود علیه سرکوبگران، به پاسگاهها و پادگانها و نیروهای در حال نقل و انتقال حمله می کردند و به آنان شبیخون می زدند.
تصرف شهرهای کردستان از سوی رژیم سه ماه بیشتر دوام نیاورد و در اثر ادامه اعتراضات سیاسی اجتماعی در داخل شهرها توسط مردم و همچنین عملیاتهای نظامی نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی، رژیم تحت فشار و منگنه قرار می گیرد. شهرها مجددا بتصرف  و کنترل مردم و نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی در می آید. رژیم بار دیگر اقدام به فرستادن هیئت های مذاکره کننده می کند. ادامه این وضع و تصرف مجدد شهرها از سوی سازمانهای سیاسی از آبان 58 تا شروع جنگ 24 روزه سنندج در بهار 59 به مدت 5 ماه، رژیم عملا هیچ گونه قدرتی در شهرهای کردستان ندارد.
از آبان ماه 58 تا شروع جنگ 24 روزه سنندج، عملا شهرها و روستاهای کردستان از زیر سیطره نیروهای رژیم خارج می شود. بدین ترتیب صفحه ای دیگر از ایستادگی و مقاومت مردم کردستان در دفاع از ادامه انقلاب 57 در تاریخ این دوره به ثبت میرسد و حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی تنها با سرکوب خونین و قتل عام توانست بر شهرهای کردستان تسلط پیدا کند. و در 30 خرداد 60 با حمله همه جانبه به دستاوردهای قیام و انقلاب مردم و با اعدام های گسترده قادر شد در سراسر کشور  حاکمیت سیاه خود را بگستراند.*
8 مرداد 91
30 ژوئیه 2012