۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

پلیس نفت فروش



اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران، می‌گوید پلیس ایران "به توصیه محمود احمدی‌نژاد"، رئیس‌جمهوری پیشین، اجازه داشته است برای "تامین کسری بودجه» خود نفت بفروشد.
احمدی‌مقدم، دهم بهمن ماه، در جمع خبرنگاران گفته است سال گذشته آقای احمدی‌نژاد "جلسه‌ای را برگزار کردند و کسری اعتبار در قالب فروش یک محموله نفتی به ناجا واگذار شد و محموله نیز به فروش رفت و در قالب ۱۱ درصد کسری اعتبار، تامین شد".
او در عین حال از کسانی که اطلاعات در مورد این موضوع را فاش کرده‌اند انتقاد کرده و می‌گوید "زیبا نبود در شرایط تحریم که همگی به دنبال راه حل هستند، ‌راهکار‌ها و مسیر‌ها فاش شود."
اشاره رئیس‌پلیس ایران به انتشار این موضوع در گزارش تفریغ بودجه است که به گفته او نام نیروی انتظامی "در کنار مفسدان" قرار داده شده است.
........................

بکار گیری اسامی نظیر "تامین کسری بودجه"، "کسری اعتبار"، "تفریغ بودجه" و غیره ، اسامی پرطمطراقی است که سران اسلامی برای مشروعیت بخشیدن به چپاول بکار می گیرند. به این میگن غارت و دزدی از ثروت و سرمایه مردم. این اعترافات دیگر اعترافات نیست بلکه نرمی از چپاول مشتی گردنه بگیر در جغرافیایی بنام ایران است که در آن هر باند و هر دارو دسته ای در اطراف و اکناف سرشان به دزدی های میلیاردی گرم است. بنا به گفته سرکرده یکی از این باندها بنام احمدی مقدم در نهادی بنام نیروی انتظامی، پلیس ایران به توصیه احمدی نژاد به فروش هستی مردم مشغول بوده است تا جواب لازم را به "برادران قاچاقچی سپاه در بنادر جنوبی کشور داده باشد.
این نمونه ای از رقابت در دزدی های کلان این باندها در سیستمی بنام جمهوری اسلامی است. 
کجای این دنیا می توان چنین نمونه ای از هرج و مرج، حتی در دزدیهای کلان را مشاهده کرد؟ .
نظام و سیستم سرمایه داری از بدو موجودیتش برای کسب سود و استثمار مزدبگیران قوانینی را برای چپاول نیروی کار وضع و تا به امروز بر اساس این قوانین که به اصطلاح به نرمی متعارف و ظاهرا محکمه پسند تبدیل شده است، از قبل نیروی کار و بنام قانون دزدی می کند.
در نظام اسلامی اما حتی از این بردگی مزدی هم خبری نیست بلکه یک گردنه بگیری آشکار در جریان است که با نام خدا، اسلام و اراجیف قرون وسطایی انواع باندهای مسلح و آدم کش تحت عنوان "پلیس، سپاه، بسیج، مساجد، حوزه های پرورش تروریسم و غیره شب و روز سرگرم غارت و دزدی هستی مردم هستند. اظهارات احمدی مقدم نمونه ای تیپیک از این نوع است.
این بربریت و این ننگ جامعه بشری را تنها با انقلابی اجتماعی برای ساختن جامعه ای انسانی می توان خاتمه داد.
30 ژانویه 2014

۱۳۹۲ دی ۲۵, چهارشنبه

شرایط برده وار کارگران زندانی در زندان سنندج






دریکی از پروژه های ساختمانی زندان مرکزی سنندج 40 کارگر زندانی به کارگرفته شده اند که بنا به قانون ومقررات زندان، این کارگران از ساعت 7 صبح تا 5 عصر بمدت 10 ساعت مجبور به انجام کار بدون مزد هستند که در پایان کار اجازه دارند تا شروع یک روز کاری دیگر به مرخصی بروند یعنی فقط به شرط انجام 10 ساعت کار سخت بدون مزد میتوانند چندساعتی خانواده هایشان را ببینند. لازم به یادآوری است که تنها زندانیانی می توانند در این پروژه ها شرکت کنند که اولاً نصف مدت زمان حبس خود را گذرانده باشند و ثانیاً سختی کار بدون مزد را برای دیدن خانواده به جان بخرند .البته همه این موارد به شرط آنکه وثیقه تعیین شده از طرف زندان برای این زندانیان در تمام طول این مدت باید نزد رئیس زندان باقی بماند و در صورت غیبت حتی یک روزه به زندان یا عدم مراجعه به محل کار ،مامورین زندان مستقل از دادگستری ،موظف به بازگرداندن آنها به هر روش ممکن می باشند 
.
گزارش بالا شرایط کارگران یا بهتر است بگویم شرایط بردگان معادن ساراپلادای مکزیک را در اذهان زنده می کند. بردگی به معنای کامل آن در دهه دوم قرن بیست ویکم گویا تنها در معادن برزیل نیست بلکه شرایط و موقعیت کارگران زندانی در زندان سنندج بمراتب دهشتناک تر از معادن سارا پلادا در برزیل است.

10ساعت کار بدون وقفه و بدون مزد، پرداخت وثیقه، ممنوعیت غیبت، اسیر در زندان و مجبور کردنشان توسط ماموران برای انجام کار با هر روشی آنهم تنها در اذای دیداری کوتاه با خانواده هایشان که رمقی ندارند و زندگی آنان را در معرض فروپاشی قرار داده است یکی از جرائم به محاکمه کشاندن اوباشان اسلامی در فردای سرنگونی شان است.. در معادن برزیل اقلا  از این قید و بندها خبری نیست. این شرایط و موقعیت کارگرانی است که بخاطر درخواست حقوق پرداخت نشده شان و بخاطر فروش نیروی کارشان که هزینه آنرا به یغما برده اند به زندان و تحمیل این شرایط برده وار محکوم شده اند. شنیدن و تجسم این وضعیت تکاندهنده قلب هر انسانی را که بویی از انسانیت برده باشد بدرد می آورد.

حاکمان اسلامی و دست اندرکاران جیره خوارشان سالهاست که با زندان، وثیقه، گرو کشی، شلاق زدن، اعدام و شکنجه و توهین و بی حرمتی به کارگران در پی نهادینه کردن این رسومات قرون وسطایی هستند. دیگر بس است. نباید این مرگ تدریجی را پذیرفت. حاکمان اسلامی، نامسئولان و نهادهای سرکوب رژیم اسلامی را باید وادار به برچیدن این بساط  ضد انسانی کرد. شرایط برده وار، توهین و تحقیر به کرامت انسانی کارگران و همه زندانیان دربند را که طبق قوانین عصر حجری حکومت و مشتی انگل اسلامی اعمال می شود باید با اعتراض و مبارزه متحدانه و متشکل عقب زد. 

کارگران و فعالین کارگری در سنندج و دیگر شهرهای کردستان تجارب با ارزشی از اعتراضات، برگزاری مجامع عمومی، ساختن تشکلهای کارگری و راه اندازی اعتصابات متعدد را در کارنامه مبارزاتی خود دارند. می شود و می توان در همبستگی و همراهی با کارگران سراسر کشور به این شرایط برده وار و کل فلاکتی که حاکمان اسلامی به کارگران و مردم تحمیل کرده اند به میدان آمد و قاطعانه و قدرتمند دست به اعتراض زد. تنها با اعتراض و مبارزه متحد و متشکل است که می توان این جنایتکاران را سرجای خود نشاند. جمهوری اسلامی این ننگ تاریخ بشری را تنها با قدرت اعتصابات گسترده و متحدانه کارگران و کل مزدبگیران جامعه  می توان جارو کرد.
14 ژانویه 2014

۱۳۹۲ دی ۲۴, سه‌شنبه

شهر سنندج سرخ





شهر سنندج بحق نام سرخ را از آن خود کرده است. پرداختن به وقایع و رویدادهای بیش از سه دهه اخیردر این شهرهر چند در توان این نوشته نیست اما هر از چند گاهی پرداختن به آن نیازمند مرور و ثبت آن در تاریخ مبارزاتی جنبشهای اجتماعی در شهر سنندج است که باید آنرا مکتوب و ثبت کرد.

آنچه که به شهر سنندج برجستگی خاصی داده و می دهد این است که تاریخا محل و کانونی برای پیش برد و تحقق خواستهای انسانی و برابری طلبانه بوده است. سنندج سرخ در بعد از قیام 57 محل اصلی مذاکرات نمایندگان مردم با دولت موقت بود. بی دلیل نبود که این شهر مکانی برای عطف توجه تازه بقدرت رسیدگان در مذاکره بر سر جبهه انقلاب و جبهه ضد انقلاب اسلامی شد.

مردم شهر سنندج سرخ در همراهی با مردم شهرهای کردستان چه قبل از قیام 57 و همگام با مردم سراسر کشور برای سرنگونی رژیم پهلوی، و چه بعد از آن  در دفاع از دستاوردهای انقلاب 57، بعنوان شهری که آرمان و آرزوهای چپ و انقلاب را نمایندگی می کرد شناخته می شود. از پیشتازی در ایجاد شوراهای شهر و محلات و تاسیس بنکه ها گرفته تا ماهها مقاومت در برابر سرکوب خشن حکومت اسلامی، از رفتن به استقبال اولین مراسمهای روز جهانی کارگر از سالهای 64 به بعد تا کنون گرفته و تا اعتصابات، اعتراضات کارگری، از برگزاری تجمعات و مراسمهای روز جهانی زن گرفته تا برگزاری جشن آدم برفی ها و دفاع از حقوق جهتنشمول کودک، دفاع از آزادیخواهی و برابری طلبی، همگی تلاشهایی بوده است که آرمانهای انسانی را به صدر خواست و مطالبات مردم کشانیده است. اما داستان تنها به اینجا ختم نمی شود. اعتصابات و تجمعات کارگری نه تنها برای دست یافتن به حقوق پایمال شده کارگران بلکه در جهت رشد و ارتقای خواست و مطالبات طبقاتی و انسانی و تثبیت سنتهای مدرن و پیشرو، یکی دیگر از دستاوردهای جنبش کارگری در شهر سنندج بوده است. حضورفعالین و چهره های علنی و شناخته شده در مبارزات کارگری و نقش آنان در جمع آوری طومار 40 هزار نفری کارگران برای افزایش دستمزدها یک پای آن در سنندج است.

سنت برگزاری مجمع عمومی، ایجاد تشکلهای کارگری و تبدیل کردن آن به امری رایج و جا افتاده و متعاقب آن دوره ای شورانگیز از اعتصابات و مبارزات کارگران بویژه در نساجی ها، قابلیت بالایی را در دفاع از حقوق انسانی از خود بنمایش گذاشته است. شهری که زیر سر نیزه حکومتی بغایت ارتجاعی و با ابزارهای خشن و سرکوبگرانه اش، شهری که فعالین کارگری، فعالین جنبش برابری طلبانه زنان و مبارزات مردم در آن، از حقوق نه تنها شهروندان بلکه با درکی روشن، سیاسی، اجتماعی و طبقاتی به دفاع از این حقوق پرداخته است. سنندج سرخی که فعال کارگری اش بدلیل اعتراض به پدیده کارتن خوابها، بازداشت، زندانی، محاکمه و جریمه می شود. شهری که فعال کارگری اش بدلیل دفاع از حقوق پایمال شده کارگران توسط حکومت، به زندان و شلاق محکوم می شود. شهری که فعالین دفاع از حقوق زن مورد پیگرد و زندانی شدن قرار می گیرند، شهری که فعال کارگری اش در دفاع از حقوق کودک به زندان افکنده می شود. شهری که مردمانش در اعتراض علیه احکام اعدام و در اعتراض به جنایات حکومت اسلامی در مقابل نهادها، زندان و بیدادگاههای رژیم بارها دست به تجمعات اعتراضی سازمانیافته شده ای زده است. اینها و موارد متعدد و بیشمار دیگری از تلاش و مبارزه برای دفاع از انسانیت و برای کسب خواست و مطالبات برحق  مردم که به همت فعالین عرصه های مختلف اجتماعی و حضور مردم صورت گرفته، اکنون به سنت جا افتاده ای تبدیل شده است و به این اعتبار سنندج سرخ نام گرفته است.

اگر کسی بخواهد رویدادها و مبارزات مردم کردستان  را حداقل در همین ده سال گذشته تا به امروز مرور کند متوجه خواهد شد که کارگران نقش بسیار پیشرو و فعالی در این مبارزات داشته اند. این مبارزات به هیچوجه ابعاد محلی و منطقه ای نداشته است و علیرغم سرکوب نهادهای حکومت، در همبستگی با کارگران سراسر کشور و در همبستگی با اتحادیه های کارگری در سطح جهان، در جمع آوری امضای طومار اعتراضی برای افزایش دستمزدها، در برگزاری مراسم ها و تجمعات اول مه ها، صدور بیانیه ها و قطعنامه هایی که در آنها از حقوق برابر زن و مرد گرفته تا اعتراض به بیکارسازیها، تا طرح خواست و مطالبات طبقاتی و اجتماعی، برگزاری اول مه هایی که هر ساله نسبت به سال قبلتر از آن با خواستهای رادیکال و ضد سرمایه داری و ضد حکومتی آنهم نه تنها در دفاع از حقوق پایمال شده کارگران بلکه با طرح خواست و مطالبات عمومی مردم، زنان، کودکان، جوانان، حقوق مهاجرین بويژه مهاجرین افغانستانی در ایران و علیه احکام اعدام خود را مطرح ساخته و به امیدی برای آینده ای بهتر تبدیل کرده است.

در یک کلام فضای عمومی این شهر با طرح خواست ها و مطالبات پیشرو، مدرن و انسانی، سوسیالیسم را به معنای واقعی آن ترجمه کرده است. فضای رادیکال و پیشرو در سنندج سرخ تاثیرات بمراتب پیشرو، مستقیم و چشم گیری بر دیگر شهرهای کردستان داشته است. طی ده پانزده سال اخیر نهادهای ضد کارگری رژیم اسلامی در سنندج علیرغم ایجاد فضای امنیتی و بگیر و ببندهای ماموران حکومتي و زندانی کردن فعالین و چهره های سرشناس و محبوب کارگری، همچنان این مبارزات و این فعالیتها ادامه دارد و تهدید و سرکوبهای حکومتی نیز تا کنون نتوانسته است مانع از تداوم این تلاشها شود.

دفاع از حقوق برابر زن و مرد هم جلوه دیگری از این مبارزات است. فعالیتهای بسیار پیشرو و مدرنی که در دفاع از برابری طلبی صورت میگیرد از برجستگی خاصی برخوردار بوده است. جنبش دفاع از حقوق برابر زن ومرد و نقش برجسته فعالین زن در این حرکتها، تاثیرات مهمی بر خواست و مطالبات برابری طلبانه زنان و مردان در دیگر شهرهای کردستان داشته است. مبارزه و مقاومت زنان در مقابل دخالتگری گروهها و دسته جات نهی از منکر در شهر سنندج بارها سبب بروز اعتراضات مردمی در خیابانها و میادین شهر شده است که علاوه با گوشمالی دادن ماموران حکومت، فرار آنان از معرکه را بدنبال داشته است.

ابتکاراتی چون برگزاری جشن آدم برفی ها و ارج نهادن به حقوق کودکان توسط مردم و فعالین دفاع از حقوق کودک در شهر سنندج، الگوهای جدید در دفاع از حقوق کودک را بعنوان اشکالی از مبارزه و برسیمت شناختن حقوق کودک به سنتی همیشگی و جا افتاده تبدیل کرده است. این فعالیتها هر سال بدون وقفه بعنوان امری مهم به مشغله فعالین این عرصه و مردم تبدیل شده است. در اواخر مهرماه و در اواسط دی ماه نمونه هایی از این مراسمها در سنندج در دفاع از حقوق کودکان و اعتراض به قانون ضد انسانی "ازدواج با فرزند خوانده" برگزار شد. حرکتهای مشابه دیگری در قالب گلگشتها و گروههای کوهنوردی در سنندج با شرکت خانواده های کارگران، جوانان، زنان و مردان آزادیخواه سیمای شورانگیزی از وجود همبستگی در شهر سنندج سرخ را خلق کرده است. اینها و بسیاری نمونه های دیگر نشان از وجود سنتهای مدرن و مترقی که عملا ترجمان خواست و مطالبات چپ و سوسیالیستی را معنا می کند، نوید بخش افقی برای جامعه ای آزاد، برابر و انسانی را با خود بهمراه دارد. این نوع تلاشها  و این جنس از حرکتها در بیش از ده سال اخیر جنبه های شاخصی از مبارزه و حرکت کارگران، فعالین کارگری، فعالین جنبش برابری طلبانه زنان و مردان و با شرکت و حضور مردم، تصویری از فضای عمومی سرخ در شهرسنندج بوده است.

محبوبیت اجتماعی نیروهای چپ و کمونیست درسنندج یکی دیگر از شاخص های برجسته در این شهر و بطبع آن در شهرهای دیگر کردستان است. اتوریته معنوی جریانات و شخصیتها و هر آنچه بویی از کمونیسم و چپ را نشان دهد با مطالبات و آرزوهای انسانی مردم درآمیخته است. محبوبیت شخصیتی چون صدیق کمانگر در شهر سنندج که یکی از رهبران توده ای در مقطع قیام 57 مردم بود گویای آرمان و آرزوهای سوسیالیستی مردم نه تنها در سنندج بله در دیگر شهرهای کردستان است.

چنین موقعیتی در فضای سیاسی و اجتماعی شهر سنندج نشان از این واقعیت دارد که ناسیونالیسم کرد و قوم گرایی قادر به دست بالا پیدا کردن بر فضای چپ و رادیکال اجتماعی در این شهر نیست. چه در زمان حکومت پهلوی و چه طی بیش از سه دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی، ناسیونالیسم کرد هیچگاه قادر نشد که هویت کردی و قومی را بر فضای آرمان و آرزوهای انسانی جامعه حاکم و جایگاهی برای خود دست و پا کند. وجود سنهتای قوی و جا افتاده چپ اجتماعی در سنندج این میدان را از ناسیونالیسم و مذهب گرفته است. از همان ابتدای بقدرت رسیدن حکومت اسلامی حتی با وجود عناصر مذهبی محلی، سنندج سرخ نه تنها مرعوب قمه کشی های اسلامی نشد بلکه از همان اوایل پاسخهای دندان شکنی به جمهوری اسلامی و عوامل مذهبی محلی مکتب قرآن نیز داد. در مقطع قیام 57 فضای چپ و رادیکال و کمونیستی در شهر سنندج پرونده جریان اسلامی و مرتجع مکتب قرآن را یکبار برای همیشه بست و آنرا به تاریخ سپرد. اگر طی حاکمیت اسلامی و برای تقابل رژیم با چپ و کمونیسم اجتماعی در سنندج تا حدودی به پس مانده های چنین نیروی مرتجعی میدان ابراز وجود داده است اما این جریان و امروز با قالبی که بعنوان سلفی گری دارد ابراز وجود می کند، به اندازه خود حکومت اسلامی مورد تنفر و انزجار عمومی مردم سنندج است  و بدون شک با هر گونه تحولی در آینده سیاسی ایران و بزیر کشیده شدن حکومت اسلامی، بقایای پس مانده این جریان نیز عمری به اندازه عمر حکومت اسلامی خواهد داشت. طی بیش از سه دهه اخیر مذهب و ناسیونالیسم بارها شکستهای سختی را از چپ جامعه و از کمونیستها خورده اند. چنین دستاورد و پیشروی هایی به راحتی قابل باز پس گیری نیستند و روز بروز تمایلات و آرزوهای انسانی و طبقاتی در این شهر، روند رشد و شکل گیری خود را تقویت می کند. 
14 ژانویه 2014