۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

در مرداد ماه سال 1358 چه گذشت؟


فرمان حمله خمینی به کردستان (بخش دوم)

بعد از پایان یافتن  کوچ  تاریخی مردم مریوان، رژیم اسلامی جنگ و درگیری تازه ای را در پاوه به مردم تحمیل کرد.
26 مرداد 58 جنگ سختی مابین طرفهای درگیر در پاوه در می گیرد. رژیم اسلامی به چمران ماموریت می دهد که "غائله" پاوه را تمام کند. شهر پاوه همچنان در دست مردم و نیروهای سیاسی مسلح است. نیروهای حکومت برای تصرف شهر از راه زمین قادر به این کار نمی شوند. نیروهایشان در داخل شهر پاوه از سوی مردم و نیروهای مسلح متحمل تلفات زیادی می شود. از راه هوایی هم هیلی کوپترها در تیر رس نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و مردم قرار می گیرد. این شکستی برای نیروهای رژیم محسوب می شود.
شکست ارتش و سپاه رژیم در پاوه سبب شد که خمینی خود مستقیما بعنوان فرمانده قوا، به تمام نیروهای مسلح ارتش و سپاه و همیاری دولت موقت فراخوان دهد و فرمان حمله به پاوه را صادر کند.
فرمان خمینی برای حمله به پاوه مقدمه ای برای حمله ای سراسری تر به تمام شهرهای کردستان بود.
خمینی در پیامی که برای آن مهلتی 24 ساعته تعیین کرده بود از تمامی نیروهای مسلح می خواهد که در این مدت زمان وارد عمل شده و پاوه را از دست به گفته او " اشرار" آزاد کنند.
خمینی و دولت موقت او که ادعای مذاکره برای حل مسایل کردستان را داشت به یکباره طرفهای مذاکره کننده یعنی نمایندگان مردم کردستان، سازمانهای سیاسی و کلا مردم قیام کننده علیه رژیم پهلوی را اشرار و سران اشرار لقب می دهد.
(پیام خمینی به روسای ستاد ارتش، ژاندار مری و سپاه پاسداران)
بسم اله الرحمن الرحیم 
"به رئیس کل ستاد ارتش و رئیس کل ژاندار مری اسلامی و رئیس پاسداران اکیدا دستور میدهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم و تمام مرزهای منطقه را سریعتر ببندید که اشرار به خارج نگریزند و اکیدا دستور می دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر تخلف از وظیفه و مورد موخذه شدید خواهد شد.
"مرداد 1358 روح الله الموسوی الخمینی"
خمینی مکررا اطلاعیه صادر می کند و مرتب این اطلاعیه ها که مضمون و محتوای آن حمله همه جانبه به کردستان است از رادیو تهران خوانده می شود. خمینی و دولت موقت او که طی شش ماه قبل از این فرمان مدام هیئت های مذاکره کننده به کردستان روانه می کردند، در مردادماه 58 چهره کریه و ضد مردمی خود را بیشتر آشکار ساختند و با فرمان حمله خمینی به کردستان نشان دادند که کانون ادامه قیام و انقلاب مردم را با تمام قدرت در هم بکوبند.
 در محکومیت فرمان این حمله، از سوی سازمانهای سیاسی، نهاده و انجمنهای مختلف اطلاعیه هایی منتشر می شود.
جریان مکتب قرآن احمد مفتی زاده که تا قبل از حمله به کردستان از سوی مردم و نیروهای سیاسی به انزوا کشیده شده بود، با شروع فرمان حمله خمینی و آغاز جنگ مجدد و حمله نیروهای سپاه و ارتش کم کم جان تازه ای می گیرد. احمد مفتی زاده و جریان مکتب قرآن او در این تلاش بود که به خمینی و دولت موقت نشان دهد که تنها جریان مکتب قرآن او است که می تواند آلترناتیو اوضاع موجود باشد.
این مرتجع محلی بلافاصله نیروهایش را از سراسر کردستان جمع کرد و در محل کاخ جوانان سنندج به توجیه وتفهیم آنان برای همکاری با سربازان و سپاهیان رژیم اسلامی پرداخت. مفتی زاده با صدور اطلاعیه از خمینی حمایت کرد و نیروهای تحت فرمانش در کنار مزدوران رژیم به تعقیب و شناسایی انقلابیون و مبارزین پرداختند و در عملیاتهای شناسایی و دستگیری جوانان شرکت فعالی از خود بنمایش گذاشت. نیروهای مفتی زاده از این مقطع به بعد است که با سر و صورت پوشیده در کنار نیروهای رژیم حتی در اعدام جوانان شرکت می کنند.
در شهر سقز فرمانده پادگان این شهر به اسم ( سرهنک محمد فراشاهی ) بدلیل مخالفت با اعمال وحشیانه پاسداران در کشتار مردم  و برای جلوگیری از این وحشیگریها با آنان درگیر می شود. پاسداران خمینی او را بدلیل همکاری با نیروهای سیاسی مسلح اعدام می کنند. موجی از نارضایتی در میان پرسنل ارتش نسبت به این عمل براه می افتد و تعدادی از پرسنل بومی پادگان با سلاحهایشان به مردم می پیوندند.
فرماندهان رژیم و مزدوران محلی آنان کشتار مبارزین و انقلابیون را ابتدا از پاوه  شروع می کنند.
خانه گردی و دستگیری کسانیکه سالها علیه حکومت پهلوی مبارزه کرده بودند آغاز می شود.
روزنامه جمهوری اسلامی بتاریخ یکشنبه بیست و هشتم مرداد ماه 58 در ارتباط با اوضاع شهر پاوه چنین نوشت: "از 180 پاسدار اعزامی تهران و اصفهان حدود 150 نفر کشته یا زخمی شده و عده ای نیز اسیر شده اند.در ضمن یک فروند جت جنگنده اف 4 که برای عملیات تجسسی و شناسایی بر فراز پاوه در پرواز بود در چهار کیلومتری شمال پاوه سقوط کرد، وسایل ارتباط جمعی علت سقوط را بعضا برخورد گلوله و بعضی نقص فنی ذکر کردند پس از چند روز جنازه سوخته دو خلبان آن بنامهای سرگرد محمد نوژه و ستوان یکم سید عبداله بشیری پیدا شد." "روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه بیست و هشتم مردادماه 1358 "
جنگ در پاوه و شکست سخت ارتش و سپاهیان اسلام توسط نیروهای سیاسی و مردم مسلح، خمینی را بر آن داشت که با براه انداختن تبلیغات عوامفریبانه و با تمام قدرت نیروهای سپاه، ارتش و همچنین خلخالی آدم کش را در معیت این نیروها روانه و به کردستان حمله کنند.
27 مرداد 58 دو خودرو ارتشی مملو از افراد مسلح وارد شهر سنندج شده و قصد داشتند خود را به پادگان شهر برسانند. افراد داخل این دو خودرو توسط جوانان مسلح شهر خلع سلاح می شوند. این واقعه از سوی رژیم تبدیل به خوراک تبلیغاتی دیگری برای بسیج هر چه بیشتر سپاه و ارتش به کردستان شد. رادیو تلویزیون رژیم در یک برنامه خبری اعلام کرد: "که در سنندج به سربازان حمله شده است و همزمان به دروغ اعلام کردند که نیروهای سیاسی زنان و کودکان مردم مسلمان را در مسجد جامع این شهر به گروگان گرفته اند. این تبلیغات متعاقب تبلیغات قبلی در مورد شهر پاوه، مقدمات پیشبرد طرح فرمان حمله وسیع و همه جانبه به کردستان از سوی خمینی بود. خمینی در این پیام چنین گفت:
"به اسمه تعالی! بدون فوت وقت به سنندج بروید. کلیه نیروها و قوای نظامی توجه فرمائید. الساعه خبر رسید که در سنندج، ارتشی ها و سازمانهای آنانرا محاصره کرده اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک مرسند، اسلحه ها را می برند و از مسجد سنندج بما خبر داده اند که حزب دمکرات زنهای ما را به گروگان برده اند. اکیدا به کلیه قوای انتظامی دستور می دهم که به پادگانهای مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی بطرف سنندج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمائید. پاسداران انقلاب در هر محلی هستند به مقدار کافی بطرف سنندج و تمام کردستان به پل هوایی بسیج شوند و با تمام شدت اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر ولو بقدر یکساعت تخلف از وظیفه و بشدت تعقیب می شود. از ملت ایران می خواهم که مراقب باشند، هر یک از ماموران تخلف کردند فورا اطلاع دهند. من انتظار دارم تا نیم ساعت دیگر قوای انتظامی بمن خبر بسیج عمومی برسد. " والسلام روح الله موسوی خمینی، مرداد ماه 1358 "
خمینی در همان روز 28 مرداد اقدام به برگزاری جلسه ای با نمایندگان مجلس خبگان می کند و علیه مردم کردستان به سمپاشی می پردازد. سخنرانیهای خمینی و اطلاعیه های او مکررا از رادیو و تلویزیون سراسری پخش می شود. حزب توده که در خوش خدمتی به رژیم اسلامی سنگ تمام گذاشته بود طی اطلاعیه در خصوص وقایع کردستان چنین نوشت:
اطلاعیه حزب توده ایران در مورد مسایل کردستان!
"دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران در اطلاعیه ای با اشاره به حوادث ناگوار کردستان خواستار سرکوب قاطع ضد انقلاب و حل مسایل از راه مسمالمت شد. در این اطلاعیه آمده است که توده های وسیع مردم کردستان مانند مردم همه کشور خواستار پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی هستند و آماده اند در این راه دوش بدوش سایر مبارزان در نبرد مقدس برای ریشه کن کردن نقوذ امپریالیسم و صهیونیسم شرکت کنند."
همراه با گسترش حملات هوایی و زمینی و در جهت تکمیل این حملات و برای زهر چشم گرفتن از مردم در بامداد روز 28 مرداد 58 اولین اعدامهای دسته جمعی آغاز شد.
در شهر پاوه 12 نفر در یک دادگاه صحرایی و در چند دقیقه محاکمه و تیرباران شدند. اسامی اعدام شده گان چنین است:
عبداله نوری، هوشنگ عزیزی، محمد عزیزی، یداله محمدی، حسین شیبانی، هرمز گرجی بیاتی، مظفر فتاحی، بهمن عزتی، محمد محمودی، اضغر بهنودی، آذرنوش مهدویان و دکتر قاسم رشوند سرداری.
در مرحله دوم از این قتل عام در بعداظهر روز 29 مرداد ماه 58 هفت نفر دیگر طی یک دادگاه چند دقیقه ای به اعدام محکوم و آنان نیز تیرباران شدند. اسامی این هفت نفر عبارت بودند از:
حاجی افراسیاب، عبدلوهاب ملکشاهی، محمد نقشبندی، عبدلکریم کریمی، عماد الدین ناصری، عزیز مرادی و مراد ذولفقاری. "روزنامه کیهان سی ام مردادماه 1358"
مردم شهرهای کردستان که از تهاجم وحشیانه رژیم خشمگین شده بودند، قبل از یورش نیروهای رژیم به این شهرها روز 29 مرداد ماه 1358 در شهرهای سقز و بوکان تظاهرات بزرگی برپا کردند و علیه یورش رژیم به کردستان با سر دادن شعار "مرگ بر خمینی" بطرف مراکز و مقرهای مدرسه های قرآن که باندهای ملا احمد مفتی زاده در آنها مستقر بودند رفته و این مقرات را خلع سلاح کردند. ملا احمد مفتی زاده و افراد وابسته به او از صدور فرمان و حمله خمینی به کردستان در پوست خود نمی گنجیدند. این مرتجع محلی با ورود نیروهای سپاه و ارتش در خدمت آنان قرار گرفت و  و افراد او به شناسایی فعالین و جوانان مبارز می پرداختند.
روز سوم شهریور 58 ، 9 نفر از دستگیر شدگان در یک دادگاه فرمایشی توسط خلخالی در مریوان به اعدام محکوم می شوند. اسامی اعدام شدگان:
امین مصطفی سلطانی، حسین مصطفی سلطانی، جلال نسیمی، حسین پیرخضری، احمد پیر خضری دکتر احمد احضری، فایق عزیزی، احمد قادرزاده و علی دادستانی.
یک هفته ای از یورش سپاهیان اسلام به کردستان گذشته بود که همچنان در اعتراض به تیراندازی و حضور پاسداران تظاهراتی در سنندج و در اعتراض به کشته شدن یکی از جوانان شهر توسط پاسدارن برگزار می شود. چند نفری در این تظاهرات دستگیر می شوند .
11 نفر از جوانان شهر سنندج را  که در این تظاهرات و بعضا بطرق مختلف و در مکانهای مجزا دستگیر کرده بودند روانه فرودگاه سنندج می کنند.
خلخالی این جلاد خمینی در روز 5 شهریورماه 58  در به اصطلاح دادگاههای 5 دقیقه ای آنها را به اعدام محکوم می کند و حکم را به اجرا در می آورند. اسامی اعدام شدگان سنندج:
احسن ناهید، شهریار ناهید، جمیل یخچالی، مظفر رحیمی، عطا زندی، امجد مبصری، عیسی پیرولی، ناصر نسیمی، خسو نیازمند، یداله فولادی و سیروس منوچهری.
دو نفر از افراد اعدام شده زخمی بودند و یکی از آنها را بر روی برانکادر به محل اجرای کشتار آوردند.
همانوقت انتشار عکس اعدام این 11 انسان شریف و محبوب مردم سنندج، در روزنامه های داخل و خارج کشور به اطلاع افکار عمومی رسید.این عمل وحشیانه موجی از تنفر علیه قاتلان مردم را با خود به همراه آورد.
در سقز مقاومت مردم و نیروهای سیاسی در مقابل لشکریان و سپاهیان خمینی ادامه داشت.
خلخالی جلاد خمینی از سنندج عازم سقز شد تا در آنجا نیز جنایت دیگری خلق کند. 10 نفر از جوانان شهر و 10 نفر از نظامیانی که در محل خدمت نبودند( مجموعا 20 نفر) را یک روز بعد از اعدامهای سنندج یعنی در روز ششم شهریور 58 تیرباران کردند. اسامی این 20 نفر عبارتند از:
احمد سعیدی، قادر بهادر، طاهر خطیبی، محمد بابا میری، ناصر حدادی، رسول امینی،  محمد غفاری، ناجی خورشیدی، کریم رضایی ، انور اردلان، علی فخرائی، سیف اله فیضی، (14 ساله) عبداله بهرامی، سید حسن احمدی، محمد درویش نقره ای، کریم شیریانی، ابوبکر صمدی، احمد مقدم، جلیل جمال زاده و آذر گشب دارائی ( 12 ساله)
بعد از مریوان، سنندج و سقز تدارک حمله ارتش و سپاه متوجه مهاباد شد. دوش به دوش پیشروی مزدوران ارتش و سپاه، خلخالی نیز با راه اندازی دادگاههای چند دقیقه ای حکم اعدام علیه دستگیر شدگان را صادر میکرد. همزمان با این لشکر کشی و اعدام جوانان، تظاهرات ها در شهرهای کردستان و در محکومیت این یورش وحشیانه ادامه داشت.از سوی دیگر مقاومت و وارد کردن ضربات کاری بر ستونهای نظامی در مناطقی از کردستان توسط نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی همچنان در جریان بود. یکی از این ستونها در محور جاده بانه متحمل ضربات بسیار سنگینی شد که قادر به جابجا شدن  نبود.
در روز نهم شهریور 58 فواد مصطفی سلطانی از بنیانگزاران کومه له و رهبر اتحادیه دهقانان مریوان همراه پنج تن از همرزمانش در مسیر جاده مریوان سقز با واحدی مجهز از نیروهای رژیم به فرماندهی چمران روبرو می شوند که در یک جنگ نابرابر او و یکی از همرزمانش جان می بازند.
رادیو و روزنامه های رژیم با خوشحالی تمام این خبر را منتشر می کنند. اندوه عمیقی در میان مردم و نیروهای مسلح کومه له بمناسبت این واقعه پدیدار می شود. اما مبارزات اعتراضی مردم و مقاومت مسلحانه در مقابل نیروهای رژیم کماکان ادامه پیدا می کند.
روز دهم شهریور نیروهای ارتش و سپاه با همکاری پاسداران محلی بعد از زدو خوردی بر شهر بوکان مسلط می شوند.همان روز در شمال کردستان در منطقه سلماس جنگی مابین مردم  و نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی با نیروهای نظامی رژیم که با فانتوم و هیلی کوپتر پشتیبانی می شدند در می گیرد.
در سلماس حکومت نظامی اعلام می شود. شهر پیرانشهر نیز توسط ارتش تسخیر و اشغال می گردد.
در 11 شهریور فاجعه قارنا روی می دهد. ملاحسنی همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک جهت ایجاد رعب و وحشت به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش می برند. روستای قارنا که بیخبر از تمام جنگ ودرگیریها بود توسط این ستون اشغال می شود و پاسداران رژیم همه مردم روستا از کوچک و بزرگ را به رگبار می بندند. ملای روستا برای جلوگیری از این قتل عام به خواهش و تمنا می افتد  او را هم به رگبار می بندند. که در نتیجه این تهاجم وحشیانه  68 نفر کودک، پیر و جوان را قتل عام می کنند.
روزنامه های رژیم برای سرپوش گذاشتن بر قتل عام روستای قارنا، خبر آنرا بعد از بیست روز منتشر می کنند. باز هم برای سرپوش گذاشتن بر فاجعه ای که سپاهیان اسلام در قارنا بوجود آوردند اعلام می کنند که وابسته گان نیروهای مستقر در پادگان جلدیان که طی حمله حزب دمکرات کردستان کشته شده اند ، برای گرفتن انتقام این واقعه را در قارنا بوجود آورده اند.
همزمان با این وقایع. بنی صدر که آن هنگام عضو شورای انقلاب بود در محل کانون فرهنگیان در اجتماع هزاران نفر از مردم ارومیه به سخنرانی در رابطه با کردستان می پردازد.
بنی صدر در این سخنرانی مدعی بود که نیروهای سیاسی بهانه می گیرند و ماههاست ما را بسر می گردانند. او در این سخنرانی تلاش می کند که وقایع را وارونه جلوه دهد . به خط و نشان کشیدن متوصل می شود. در انتهای سخنانش می گوید: "اگر کسی پیام صلح ما را نپذیرد پیام ما شمشیر و جنگ است."
پیام صلح بنی صدر چیزی جز تحمیل ماهها شمشیر و جنگ به مردم کردستان و اعدامهای دسته جمعی نبود. پیام صلح بنی صدر فاجعه قارنا بود که 68 زن و کودک و پیر و جوان را به رگبار بستند.
12 شهریور 58  با روشن شدن هوا و با استفاده از نیروهای هوایی و زمینی و کوبیدن چهار طرف شهر، نیروهای رژیم شهر مهاباد را نیز تسخیر می کنند.
13 شهریور 58 بعد از یک درگیری خونین در گردنه خان مابین نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و واحدهای اعزامی لشکر 28 کردستان شهر بانه نیز به تصرف نیروهای رژیم در می آید.
روز 15 شهریور نیز تکاوران نیروی دریایی و هوایی شیراز همراه با ستونهای نظامی ارتش و سپاه لشکر سنندج شهر سردشت را که خالی از سکنه بود با مقاومتی اندک تصرف می کنند.
در همان روز 13 شهریور 58 ، 4 نفر به اسامی عطا محمدی، حسین محمدی، ابراهیم محمدی و حسین نوری به اتهام شرکت در جنگ مسلحانه در پادگان شهر سقز توسط حکم خلخالی اعدام می شوند.
بدین ترتیب تهاجم وسیع و گسترده ارتش و سپاه پاسداران به شهرهای کردستان که با صدور فرمان خمینی در 28 مرداد 58 روی داد از آن دست جنایاتی بود که که کردستان را به خاک و خون کشید.
در پی این یورش چنگیز وار، موقتا اکثر شهرهای کردستان به تصرف ارتش و سپاهیان رژیم در می آید. حاصل این تهاجم وحشیانه کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم شهر و روستاهای کردستان، ویران نمودن خانه و کاشانه مردم و اعدام دهها جوان در دادگاههای 5 دقیقه خلخالی بود.
علیرغم تمام این جنایت و به تصرف در آوردن شهرها، مردم شهرهای کردستان با خشم و تنفری چندین برابر از قبل به حضور نیروهای ارتش و سپاهیان رژیم جسته و گریخته به اعتراض علیه حضور آنان ادامه می دادند.
همزمان با اعتراضات عمومی مردم که بتناوب در شهرهای مختلف روی می داد، نیروها و سازمانهای مسلح که اکنون به خارج از شهرها عقب نشینی کرده بودند، به عملیاتهای خود علیه سرکوبگران، به پاسگاهها و پادگانها و نیروهای در حال نقل و انتقال حمله می کردند و به آنان شبیخون می زدند.
تصرف شهرهای کردستان از سوی رژیم سه ماه بیشتر دوام نیاورد و در اثر ادامه اعتراضات سیاسی اجتماعی در داخل شهرها توسط مردم و همچنین عملیاتهای نظامی نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی، رژیم تحت فشار و منگنه قرار می گیرد. شهرها مجددا بتصرف  و کنترل مردم و نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی در می آید. رژیم بار دیگر اقدام به فرستادن هیئت های مذاکره کننده می کند. ادامه این وضع و تصرف مجدد شهرها از سوی سازمانهای سیاسی از آبان 58 تا شروع جنگ 24 روزه سنندج در بهار 59 به مدت 5 ماه، رژیم عملا هیچ گونه قدرتی در شهرهای کردستان ندارد.
از آبان ماه 58 تا شروع جنگ 24 روزه سنندج، عملا شهرها و روستاهای کردستان از زیر سیطره نیروهای رژیم خارج می شود. بدین ترتیب صفحه ای دیگر از ایستادگی و مقاومت مردم کردستان در دفاع از ادامه انقلاب 57 در تاریخ این دوره به ثبت میرسد و حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی تنها با سرکوب خونین و قتل عام توانست بر شهرهای کردستان تسلط پیدا کند. و در 30 خرداد 60 با حمله همه جانبه به دستاوردهای قیام و انقلاب مردم و با اعدام های گسترده قادر شد در سراسر کشور  حاکمیت سیاه خود را بگستراند.*
8 مرداد 91
30 ژوئیه 2012





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر