۱۳۹۲ مرداد ۱۰, پنجشنبه

"کنگره ملی" و کارنامه سیاه احزاب ناسیونالیسم کرد



مسعود بارزانی با تدارک و راه اندازی آنچه که "کنگره ملی کرد" نام نهاده است می کوشد احزاب ناسیونالیست کرد را زیر یک چتر جمع کند و آنان را با استراتژی خود یعنی همسویی با دولتهای ایران، ترکیه و سوریه هماهنگ سازد. این استراتژی در کنگره به اطلاع 39 حزب سیاسی شرکت کننده از هر چهار بخش کردستان رسیده است. بارزانی با راه اندازی این کنگره و با امید به ساختن اتحادیه احزاب ناسیونالیست کرد می کوشد آنان را به آرزوهای خود برساند. مسعود بارزانی می گوید:
"هدف اصلي ما در اين کنگره عبارت از اين است که همه احزاب سياسی هر چهار بخش کردستان صاحب يک گفتمان و استراتژي واحدي بشوند و اين استراتژي بر مبناي آشتي (صلح) و همزيستي با مليتهاي ديگر بنياد گذاشته شود... ما نميخواهيم عليه هيچ مليت و دولتي در همسايگی خود و در منطقه باشيم. رسيدن به هيچکدام از اهداف ما هم با اسلحه ممکن نميشود بلکه ما به صلح و آشتی نياز داريم".

اهداف این کنگره صریح و روشن بیان می کند که هدف آن آشتی و نزدیکی این احزاب با دولتهایی است که سالهاست برای سهیم شدن در قدرت در جدال با آنها هستند. استفاده مسعود بارزانی از واژه "ملیتها" به این خاطر است که او نیز همانند رئیس حکومتهای منطقه تلاش می کند احزاب ناسیونالیست را نماینده "ملیتها" قلمداد کند. اگر هم صلح، آشتی و همزیستی ملیتهای مورد نظر بارزانی را مبنا بگیریم، تاریخ گواهی می دهد که مابین مردم هر چهار بخش کردستان تا کنون خصومتی سیاسی، تاریخی و اجتماعی علیه همدیگر روی نداده است که اکنون بخواهند راه صلح و آشتی را با هم پیشه کنند. اگر خصومت، کشتار، خونریزی و قتل و جنایتی رخ داده باشد ناشی از تعرض و پایمال کردن حقوق حقه مردم کردستان توسط حاکمان در ایران، عراق، ترکیه، سوریه و اقلیم کردستان علیه مردم بوده است. این تهاجمات و لشکر کشی ها ادعا نیست بلکه مستندات تاریخی هستند که در کارنامه سیاه همه حکومتها ثبت شده است از جمله حکومت بارزانی هم چنین پرونده سیاه و قطوری را زیر بغل دارد.
 در بخش دوم همین پیام می گوید: "ما نميخواهيم عليه هيچ مليت و دولتي در همسايگی خود و در منطقه باشيم". این هم از تعارفات جناب مسعود بارزانی است که می گوید نمی خواهد علیه هیچ "ملیتی" در همسایگی خود باشد.حکومت ایشان در دوسال قبل طی حمله و لشکر کشی علیه مردم شهرهای کردستان عراق آنان را مورد تهاجم قرار داد و با توپ و تانک به خیابانها آمد و مردم و جوانان را بگلوله بست. کارنامه احزب بارزانی و طالبانی  با کشتار کمونیستها، تیراندازی به مردم در سال 2011 که بجز عدالت و آزادی چیزی نمی خواستند و کشتن کارگران معترض بخاطر حق خواهی شان و حتی جنگ و کشتار مابین هر دو حزب حاکم بر کسی پوشیده نیست. منافع حقیر ناسیونالیسم کرد هرجا ایجاب کند دمار از روزگار مردم ستمدیده در خواهد آورد. کافیست پ کا کا در ترکیه و یا احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران را بطور فرضی بعنوان حکومت تجسم کنیم، اگر کارگران و مردم در هر کدام از این دو نقطه علیه حاکمیت فرضی پ کا کا یا حزب دمکرات قیام کنند و آنان درخواست نیروی کمکی کنند اولین نیروهای کمکی مسعود بارزانی برای سرکوب قیام کنندگان از مرز زاخو و یا منطقه شلیر برای سرکوب وارد عمل خواهند شد. بهر رو فعلا تا اینجا حکومت مسعود بارزانی به اندازه کافی پرونده کاملا سیاهی علیه مردم کردستان عراق را در آرشیو دارد. احزاب ناسیونالیست کرد در بخشهای دیگر کردستان نیز اگر صاحب قدرت حداقل در چهار روستا بشوند همین کار را خواهند کرد که مسعود بارزانی و جلال طالبانی علیه مردم کردستان عراق کردند. حزب دمکرات کردستان ایران این رسالت را بعد از انقلاب 57 در همراهی با مالکان منطقه از خود نشان داد و بجان زحمتکشان روستاهای کردستان افتاد و بروی جریانات سیاسی چپ و کمونیست و مدافع زحمتکشان روستا اسلحه کشید. اینها بر اساس افق و آرمانهایشان که سهم خواهی از قدرت وعلیه خواست و منفعت مردم کردستان است به اندازه کافی امتحان خود را پس داده اند.   
 اوضاع سیاسی در جهان و گرم تر شدن فضای انقلابی در منطقه، پیش زمینه های این تکاپو است که به بارزانی و هم پیمانانش هشدار می دهد کلاهشان را محکم بگیرند که باد نبرد تا با چنین کنگره ای احزاب ناسیونایست کرد و دولتهای ذینفع را در مقابل جبهه آزادیخواهی و منافع برابری طلبانه مردم کردستان و انقلاب مردم در این کشورها قرار دهند. مذاکره دولت ترکیه با پ کا کا، اوضاع کردستان سوریه و توهم احزاب دمکرات کردستان ایران به کلید روحانی زمینه های مهیا برای سرهم بندی کردن چنین کنگره ای است.
تا جاییکه به افق و اهداف احزاب و نیروهای ناسیونالیست کرد در عراق، ایران، ترکیه و سوریه مربوط است، این نیروها سالهاست که برای سهیم شدن در قدرت به هر دری زده اند. طالبانی و بارزانی به یمن حمله نظامی آمریکا به عراق به آرزوهای دیرینه خود رسیدند و جامعه کردستان عراق را به دو بخش دارا و ندار تقسیم کردند، اقلیتی مفت خور در ناز و نعمت می لولند و اکثریت مردم در فقر و نداری بسر می برند و اکنون بارزانی می کوشد از راه "آشتی" دست جریانات دیگر ناسیونالیست کرد در بخشهای دیگر کردستان را در دست دولتهای مطبوع شان بگذارد تا بر بستر  تز همزیستی و آشتی، احزاب تشنه سهم خواهی از قدرت را اینبار در صفی چهار پارچه در مقابل جبهه آزادیخواهی و برابری طلبی قرار دهد و خیال دولتهای همسایه را از هر نظر راحت کند.
معنی زمینی استراتژی کنگره مسعود بارزانی تا جاییکه به کردستان ایران مربوط است یعنی آشتی دادن احزاب شرکت کننده در این کنگره با جمهوری اسلامی. بجز سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که باید تکلیف خود با این صف و در همراهی با احزاب ناسیونالیست کرد برای خروج یا ابقا در این کنگره را روشن کند، بقیه احزاب دمکرات کردستان ایران و طیفهای موسوم به کومه له، خبات و پژاک همیشه این قابلیت را داشته و نشان داده اند که ظرفیت همزیستی با جمهوری اسلامی را دارند. این نیروها مدام تقلای خود را کرده اند اما جمهوری اسلامی آنان را در بازی بر سر قدرت راه نداده است.
صحبت بر سرشرکت ( سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له ) در این کنگره جای تامل است. این سازمان تاکنون نشان داده است که سرسازش و آشتی با رژیم جمهوری اسلامی ندارد تاکنون هم استراتژی واحدی را با جریانات ناسیونالیست کرد در این زمینه اعلام نکرده است اما این استراتژی واحد را مسعود بارزانی در این کنگره به اطلاع آنان رسانیده است و کومه له هم عملا با آن همراه شده است. از این رو همراهی کومه له با این استراتژی برای هر ناظری که اندک آشنایی با این سازمان داشته باشد جای سوال است که شاخه کردستان حزب کمونیست در این کنگره مشغول چیست؟. شرکت هر نیروی سیاسی چپ و کمونیستی در هر اجلاس، پانل و کنفرانسی با هر جریان و یا هر شخصیت سیاسی حتی ارتجاعی و منفوری بخودی خود نمی تواند ایرادی داشته باشد اما شرکت کومه له در کنگره ای که اعضای آن قرار است دست در دست هم به استقبال آشتی و نزدیکی با حکومتهای ضد مردمی از جمله جمهوری اسلامی بروند، با پلمیک در پانلها و کنفرانسها و در کنار نیروهای مخالف فرق می کند. شرکت کنندگان در این کنگره و بویژه 21 حزبی که بعنوان نماینده حضور دارند، مهمانان یک پلمیک سیاسی نیستند بلکه خود صاحب کنگره ای محسوب می شوند که استراتژی آن روشن و مشخص اعلام شده است. حرکت کومه له برای مردم چپ و سوسیالیست در کردستان معنایی جز پشت کردن این سازمان و ایجاد توهم پراکنی در مبارزه شان علیه رژیم جمهوری اسلامی معنی دیگری ندارد. تاکنون حسن شمسی و ابراهیم علیزاده از رهبران این سازمان در مصاحبه های تلویزونی شرکت سازمان خود را بعنوان عضوی از این کنگره اعلام کرده و آنرا مثبت هم ارزیابی کرده اند. آنها می گویند "حضورشان در این کنگره به این خاطر است که می خواهند سیاستهای ناسیونالیستی را افشا کنند"!.
کومه له در کنگره ای که عضو آن شده و به آن امید بسته است نمی تواند سیاستهای ناسیونالیستی درون آنرا افشا کند. شرکت این سازمان با هر توجیهی در این کنگره  به معنی تعلق جنبشی این سازمان به اهداف این کنگره است و این یعنی پشت کردن به مبارزات چندین ساله مردم، پشت کردن به کارگران و جبهه سوسیالیستی در کردستان علیه رژیم جمهوری اسلامی. این تناقضی آشکار در رویکرد کومه له نسبت به این کنگره است که باید یا از آن خارج شود و یا تا ته آنرا دنبال کند راه سومی برای این سازمان در این کنگره وجود ندارد. وقت گزرانی مبنی بر اینکه "سیاستهای ناسیونالیستی را افشا می کینم" پاسخی قانع کننده برای مردم کردستان ایران و کارگران که بیش از سه دهه علیه هیولای اسلامی می جنگند نیست. با "افشای سیاستهای ناسیونالیستی و یا تاثیر گزاری بر اهداف آن"، با توجیه "دخالتگری" نمی توان بجایی رسید. کومه له در حالیکه خود را جریانی سوسیالیستی و متعهد به افق و اهداف کمونیستی و کارگری می داند، عملا وارد نهادی شده است که استراتژی ناظر بر آن، همه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران را ملزم می سازد که چهار نعل بسوی آشتی با جمهوری اسلامی بروند. این را صراحتا مسعود بارزانی به همه اعضای شرکت کننده حالی کرده است.
کومه له باید دریافته باشد که تجربه، شناخت، درایت و توان سیاسی کارگر و کمونیست در جامعه کردستان آنقدر رشد و نمو کرده است که معنی پوچ آشتی طبقات را آنهم در قرن 21 و با جنایتکار ترین حکومت تاریخ معاصر که توسط احزاب ناسیونالیست کرد جار زده می شود بفهمد و درک کند. و به آن حد از بلوغ سیاسی، اجتماعی و طبقاتی رسیده است که توهم پراکنی احزاب سیاسی را تشخیص دهد. کومه له در حالی به این میدان در همراهی با افق ناسیونالیسم کرد پا گذاشته است که مردم شهرهای کردستان ایران بویژه در میان کارگران مسیر اتحاد و همبستگی سراسری خود را علیه رژیم جمهوری اسلامی قدرتمند تر از پیش دارند محکم ترشکل می دهند و بخود سازمان می بخشند. در سطح منطقه ای نیز برای اولین بار و بطور شفاف ما شاهد همبستگی میان مردم شهرهای کردستان ترکیه با مردم ترک زبان علیه دولت ارتجاعی و اسلامگرای ترکیه بودیم، در چند صد متری اردوگاههای کومه له در دو سال قبل اعتراضات توده ای مردم علیه طراحان این کنگره را جهانیان دیدند و شنیدند. و سازمانی تحت نام دفاع از کمونیسم و کارگر بجای اینکه به رسالت سیاسی و طبقاتی خود برای سازماندادن انقلاب اجتماعی و سوسیالیستی برای سرنگونی جمهوری اسلامی بچسبد و آنرا تقویت کند  خود را در صفوف جریانات ناسیونالیست و ارتجاعی ای میابد که می کوشند با حکومتهای فاشیست در این چهار بخش کردستان به آشتی برسند. کومه له بر سر استراتژی کنگره ای متشکل از احزاب و نیروهایی حضور بهم رسانیده است که هویت تاریخشان برای زدن، کوبیدن و حاشا کردن کمونیسم و کارگر قابل تعریف بوده است. ادامه حضور کومه له در این کنگره بی گمان این سازمان را در میان توده های مردم بی اعتبار خواهد کرد. شخصا آرزو میکنم سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له راه اول را اتخاذ کند چرا که با خروج از آن می تواند جبهه کمونیسم، آزادیخواهی و جبهه کارگر علیه سرمایه دار، بویژه در این شرایط و اوضاع ملتهب و متعرض امروز در کردستان علیه جمهوری اسلامی را تقویت کند. قطعا جریانی که تعلق خاطر خود را با کمونیسم و کارگر تعریف کند جایش در چنین کنگره ای که علیه منافع مردم کردستان است نباید باشد. این سیاست از نظر من یعنی تعلق خاطر به جنبش ناسیونالیستی کرد که تداوم آن  و با نام کمونیسم یعنی خاک پاشیدن در چشم اهداف سوسیالیسی خواهانه مردم کردستان، یعنی توهم پراکنی در میان کارگر کردی که اینک دست در دست کارگران بخشهای مختلف دیگر ایران برای اهداف و آرمانهای سوسیالیستی و انسانی خود می جنگد. کومه له بنا به تعریفی که از خود بدست می دهد می تواند نماینده و سخنگوی منافع دهها کارگری که در چند ماه گذشته و در چند کیلومتری اردوگاهش بر اثر شرایط سخت و زیانباری که مبتکران این کنگره برایشان فراهم کرده بودند و جان خود را از دست دادند باشد.
نه حزب مسعود بارزانی و اتحادیه طالبانی و نه احزاب دیگر ناسیونالیست کرد در ایران، سوریه و ترکیه هیچگاه نماینده منافع مردم ستمدیده در کردستان نبوده اند. این احزاب و جریانات تمام جارو جنجالشان به بهانه ستم ملی که سالهاست بر بستر آن ارتزاق می کنند، برای تداوم این ستم و شریک شدن در قدرت بوده است. راه پایان دادن به ستم ملی از مسیر کنگره های آشتی احزاب ناسیونالیست با حکومتهای فاشیست و هر حکومت دیگری که علیه منافع کارگران و مردم است نمی گذرد. در ایران تحت حاکمیت جانیان اسلامی تنها از طریق انقلاب مردم که امروز به آتش گداخته زیر خاکستر تبدیل شده است می گذرد. سرنگونی جمهوری اسلامی با انقلاب کارگران و مردم ستمدیده ایران و برقراری جامعه ای که حقوق برابر شهروندی  در آن تضمین شود، این شعبده بازی ها را یکبار برای همیشه کنار خواهد زد. افق و چشم انداز کنگره ملی مسعود بارزانی تلاش برای کپی سازی از خود در میان احزاب ناسیونالیست کرد در همزیستی آنان و با رضایت و آسودگی خاطر دولتهای حاکم در ایران، ترکیه و سوریه است. استراتژی این کنگره تلاشی برای عقیم ساختن مبارزه سیاسی، اجتماعی و طبقاتی مردم کردستان علیه حکومتهای فاشیست در منطقه است.
بی گمان انقلاب مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و موقعیت قدرتمند چپ و کمونیسم در کردستان ایران معادلات، اهداف و استراتژی این نوع کنگره ها را برهم خواهد زد.
1 اوت 2013

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر