۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

دو سئوال از عبدل گلپریان



طه حسینی: سوال میشود که چرا حزب کمونیست کارگری در هر اعتراضی که به جمهوری اسلامی صورت می گیرد شرکت میکند و یا اینکه از حرکت های اعتراضی توسط جنبشهای اجتماعی دیگر که علیه رژیم رخ می دهد از این جنبشها دفاع میکند؟ و هیچ توجهی به این ندارد که رهبری این اعتراضات در دست کیست. شما پاسخ به این سئوال را چگونه توضیح می دهید؟
عبدل گلپریان: پاسخ به سئوال مطرح شده از چند جهت قابل بررسی است. سعی میکنم به آنها جواب بدهم. اینکه حزب کمونیست کارگری در هر اعتراضی به جمهوری اسلامی شرکت می کند کاملا درست است. یک حزب سیاسی، چپ و ماکسیمالیزم باید در این اعتراضات شرکت کند. این نشاندهنده جدی بودن یک حزب سیاسی در جدال اجتماعی مردم علیه یک حکومت بغایت ضد انسان است. اعتراض به جمهوری اسلامی و مبارزه برای تحقق یک زندگی انسانی در میان بخشهای مختلف جامعه که 99 درصد مردم  آن  به زیر خط فقر کشیده شده اند، امر هر روزه حزب کمونیست کارگری است. این حزب برای رهایی کل جامعه از فقر، فلاکت، اعدام، زندان اعتیاد، تن فروشی، بی حقوقی زن و کودک و پایان دادن به استثمار ساخته شده است. به این اعتبار حزب در این سطح از اعتراضات شرکت فعال دارد و امر یک حزب جدی و سیاسی هم باید همین باشد. حزبی که برای کسب قدرت سیاسی خیز بردارد باید بتواند در قامت صاحب جامعه و مسئول در قبال سرنوشت و زندگی شهروندان دخیل باشد. یک حزب مارکسی نمی تواند نسبت به مسایل مطرح در جامعه بی تفاوت باشد.
کسانیکه این سئوال برایشان مطرح می شود که چرا حزب در جنبشهای اعتراضی دیگر شرکت و دخالت می کند را باید به دو دسته تقسیم کرد. دسته ای که ناروشن هستند و می خواهند از سیاستها و فعالیت های حزب آگاهی پیدا کنند و دسته  دیگر که شامل برخی از احزاب سیاسی چپ هستندخود را در تقابل با مواضع  و سیاستها حزب می بینند . دسته اخیر می خواهند بگویند که جنبشهای اجتماعی ربطی به طبقه کارگر ندارد و یا اینکه رهبری این اعتراضات در دست جریانات بورژوایی و غیره است و از دخالتگری حزب در این جنبشها این نتیجه را بدست می دهند که حزب کمونیست کارگری طبقه کارگر را کنار نهاده و جنبشهای همه با هم را چسبیده است. اینکه رهبری جنبشهای اعتراضی در دست جریانات دیگر است واقعیت ندارد و اگر هم بفرض چنین باشد، امر و وظیفه حزب است که اعتراضات مردم را سمت و سو بدهد و مانع از آن شود که جریانات ملی مذهبی، ناسیونالیستها و سلطنت طلبان  برای اهداف حقیر خود بر این اعتراضات سوار شده و بهره بگیرند. چنین نگرشی در میان مردم از موضوعیت برخوردار نیست  بلکه عکس آن در جامعه صادق است.  این تنها مشغله افراد یا بعضا نیروهای چپ ایدئولوژیک است که نه تنها خود را در قبال سرنوشت و آینده این جنبشها مسئول نمی دانند و مربوط نمی دانند بلکه   از موقعیت و جایگاهی در میان جنبش کارگری هم برخوردار نیستند. "نقدی"  که چپ غیر مسئول در قبال این جنبشها به حزب کمونیست کارگری دارد، برمی گردد به دخالت فعال و مسئولانه حزب در قبال این جنبشها و بطور مشخص دخالتگری در حرکت انقلابی مردم در سال 88 . حزب بدرست و بموقع در حرکت انقلابی مردم خود را بعنوان نیروی دخالتگر و صاحب جامعه نشان داد و نه تنها تلاش کرد در آن تاثیر گذار باشد بلکه فعالانه کوشید که جریان سبز بر آن سوار نشود.  چپ سنتی، ایدئولوژیک و حاشیه ای در توجیه انفعال و بی وظیفگی خود از حرکت عظیم و شورانگیز مردم در سال 88 نشان داد که اهل چنین کارزاری نیست و حرکت میلیونی و انقلابی مردم را به  جیب موسوی ریخت.
در سال 88 نیز رهبری این اعتراضات نه تنها در دست موسوی و کروبی نبود بلکه مردم با شعار "موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است" به خیابانها آمدند. روز ششم دیماه 88 به اعتراف سران حکومت اگر چند نقطه دیگر تهران بدست مردم می افتاد جمهوری اسلامی با سبز و سیاهش سقوط کرده بود.
از سوی دیگر یک لحظه فرض را بر این قرار دهیم که رهبری حرکت مردم در دست جریان موسوی یا هر یک از جناحهای دیگر رژیم قرار می داشت، در چنین حالتی همانطوریکه بالاتر اشاره کردم یک حزب سیاسی جدی، دخالتگر و مسئول باید تلاشش این باشد که اعتراض، نارضایتی  و مبارزه مردم را به حال خود رها نکند و بکوشد آنرا به زیر پرچم رادیکال و انقلابی خود بکشاند. حضور و شرکت در حرکتهای اعتراضی مردم، دخالتگری به موقع  یک حزب مسئول و جدی است که مانع از به بیراهه کشیده شدن اعتراضات مردم توسط این جریانات است. کسانی یا نیروهایی که به بهانه اینکه اعتراضات مردم تحت تاثیر فلان جناح حکومتی است و شرکت و تاثیر گزاری بر آن را امر خود نمی دانند، عملا از موضعی انفعالی میدان را برای جریانات ملی مذهبی و دیگر نیروهای ارتجاعی و ناسیونالیست باز می گذارند و هیچ گونه مسئولیتی در قبال روند مبارزه و اعتراض مردم برای ذره ای بهبود در وضعیت زندگیشان برای خود قابل نیستند. به معنای دیگری این بی تفاوتی و پاسیو بودن به نوعی کمک و تقویت به همین جریانات مرتجع و بریده از حاکمیت است.
 از سوی دیگر تحلیلا و در دنیای واقعی، اعتراضات مردم علیه حکومت آنقدر خام و بی تجربه نیست که براحتی توسط هر جریان مرتجعی دوباره ملا خور شود. ضدیت با کل نظام و با تمام جناحایش و ضدیت با مذهب مخالفت و مبارزه با اعدام و غیره اکنون به خصیصه مبارزات مردم تبدیل شده است. نکته ای که باید در اینجا اضافه کنم این است که موقعیت حزب کمونیست کارگری در درون جنبش کارگری اکنون برای دوست و دشمن قابل روئیت است. یک حزب سیاسی مارکسی بدوا کارش متشکل و متحد کردن مبارزات کارگری و ایفای نقش کلیدی رهبران کارگری در این مبارزات  برای سازماندهی انقلاب اجتماعی طبقه کارگر است. حزب   بطور روزمره عملا با این مبارزه  درگیر است . تاریخا حزب با چنین هویتی و هدفی پا به عرصه گذاشته و برای آن حزب درست کرده است. اما فعالین و رهبران درون طبقه و جنبش کارگری، بدون سازماندهی و متشکل کردن جنبشهای اعتراضی و اجتماعی دیگر حول خواست و مطالبات پایه ای این جنبش که پاسخی به خواست و مطالبات کل جنبشهای اجتماعی دیگر نیز هست نمی تواند خود و کل جامعه را رها کند. جنبش 99 درصد نه تنها در ابعاد جهانی بلکه هم اکنون در جامعه ایران یعنی اینکه اکثریت عظیم توده میلیونی مردمی که به زیر خط فقر کشیده شده اند، بعضا از همان موقعیت کار مزدی کارگر هم برخوردار نیستند و می توان فقر مطلق را بر روی این توده عظیم میلیونی بخوبی مشاهده کرد.     حزب کمونیست کارگری سالهاست که این هدف را در مقابل خود قرار داده است و به این مکان تعلق دارد. رد پای این نوع از فعالیت حزب  را در قطعنامه های اول مه در ایران بخوبی می توان مشاهده کرد. تشکلهای کارگری در این قطعنامه های اول مه ها خود را مدافع حقوق زن، کودک، مهاجر و دانشجو میداند و در یک کلام دارد خواست و مطالبات 99 درصد جامعه که زندگیشان به تباهی کشیده شده است  نمایندگی می کند و این یعنی سازماندهی این جنبشها توسط جنبش طبقه کارگر برای مصافهای نهای برای سرنگونی کل نظام اسلامی سرمایه و تحقق یک زندگی انسانی. 
طه حسینی:چرا حزب کمونیست کارگری هم شعار جمهوری سوسیالیستی را مطرح میکند و هم جمهوری انسانی و حكومت انسانی، تفاوت این دو شعار در چیست؟ و اگر تفاوتی با هم ندارند چرا شعار حکومت انسانی اضافه شده است؟ کسانیکه به شعار حکومت انسانی نقد دارند معتقدند که حزب کمونیست کارگری جمهوری سوسیالیستی را کنار گذاشته است و می گویند این یک شعارعموم خلقی و در نهایت شعاری اومانیستی است. پاسخ شما به این نقد یا ابهامات چیست؟
عبدل گلپریان: زمانیکه در حزب کمونیست کارگری این شعار مطرح و به شعارهای دیگر حزب اضافه شد، چنین ابهاماتی اینجا و آنجا بروز کرد که همانوقت پاسخهای لازم به آن داده شد. قبل از هر چیز این را ابتدا روشن کنم که مسئله کنار گذاشتن شعار جمهوری اسلامی توسط "منتقدینی" عنوان شده که علاقه ای به مضمون و محتوای شعار حکومت انسانی ندارند. شعار جمهوری سوسیالیستی نیز برای این طیف چیزی جز چسبیدن به ظاهر این شعار بصورت سنتی نیست. شعار جمهوری سوسیالیستی در مضمون و محتوای آن و همچنین بکاربردن این شعار طی همین مدت بیشتر از هر دورانی در فعالیتهای تبلیغی حزب خود را بنمایش گذاشته است. بنابر این چنین "نقد" هایی فاقد اظهار نظر اقناعی برای مخاطب است.
و اما طرح شعار انقلاب انسانی برای حکومت انسانی که در کنگره هفتم حزب بتصویب  رسید، مفصلا در مطالب و مقالات مختلف اهمیت و حکمت آن توضیح داده شده که شاید توضیحات من تا حدودی تکراری بنظر برسد.
جمهوری انسانی ترجمان جمهوری سوسیالیستی بروایت شرایط و اوضاع امروز است. جمهوری سوسیالیستی از منظر بخشی از جامعه نشانگر سوسیالیسم بورژوایی بلوک شرق است. جمهوری انسانی تلاشی برای بیرون کشیدن سوسیالیسم از زیر آوار همان سوسیالیسم دوران بلوک شرق است. از این رو این دو شعار نه تنها هیچگونه تفاوتی با هم ندارند بلکه در محتوا و مضمون یکی است. پیش تر نیز حزب کمونیست کارگری در مقطع فروپاشی بلوک شرق و در زمان تاسیس، اسم حزب کمونیست کارگری را بر روی خود نهاد. به ما ایراد می گرفتند که این دیگر چه اسمی است که این حزب روی خود گذاشته است؟ در حقیقت بیان کارگری بعنوان صفت مشخصه حزب کمونیست در این بود که کمونیسم و سوسیالیسم را در تمایز با احزاب کمونیست و سوسیالیست دوران جنگ سرد از یک سو و از سوی دیگر تبینی متفاوت  از کمونیسم مارکس را در تمایز با تبینات سنتی آن نوع از سوسیالیسم  عرضه کند. نق زدن چپ آندوره بر سر اسم حزب نیز در همین مایه بود که بعد از مدتی معلوم شد که حزب ما و مشخصا منصور حکمت بدرست اسم کارگری را به  حزب کمونیست که باید به مصاف با گرایشاتی که علیه کمونیسم صف کشیده بودند قرار دهد. حکومت انسانی نه تنها در این  تمایز با سوسیالیسمهای بورژوایی و ایدئولوژیک بازار چپ ضد امپریالیست قبل از فروپاشی قرار دارد بلکه اوضاع و شرایط واقعی دنیای امروز را در همین ظرفیت جلو دست طبقه کارگر و کل جامعه قرار داده است.
حکومت انسانی پاسخی برای نجات و رهایی میلیونها انسان در جامعه تحت رهبری طبقه کارگر و حزبش است. کسان یا جریاناتی که مدعی صرفا لفظی از جنبش کارگری، سوسیالیسم و طبقه کارگر هستند،  آنقدر در دنیای چپ اردوگاهی غوطه ور هستند که قادر به دیدن مترادف و یکی بودن حکومت سوسیالیستی با حکومت انسانی نیستند. شعار حکومت انسانی دارد، تعریف  و سنت واقعی سوسیالیسم را به روایت امروز و در تمایز با سوسیالیسم غیر کارگری به جنبش طبقه کارگر و کل جامعه باز می گرداند.در حقیقت این امر جنبش طبقه کارگر و حزبش است که انسانیت انسان را در یکی بودن با سوسیالیسم براویت مارکس و حکمت به جامعه بشناساند.
24 دسامبر 2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر